Rechercher
Choisir langue

languages /

 

انقلاب ایران

انقلاب: صحنه ها و افق ها

به قلم : فرنگیس حبیبی

تاریخ انتشار مقاله  02/02/2009 به روز شده  29/03/200914:38 TU

سی سال از انقلاب 1357 می گذرد. بسیاری از کنشگران یا شاهدان این رویداد تاریخی دیگر زنده نیستند، تعدادی از آنان راه تبعید و مهاجرت را برگزیده اند. بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی و یا دولتمردان امروز در آن زمان کودک و یا نوجوان بودند. اینان داستان انقلاب را چگونه تعریف می کنند؟ چه صحنه هایی را از آن در ذهن حک کرده اند؟

یکی از صف های دراز نفت سخن می گوید و زمستانی که " به کوری چشم شاه بهار بود". دیگری ، هیمه های آتشی را به یاد می آورد که کتاب ها را می سوزاند و به نظر او صحنۀ اعدام نویسنده و خواننده را تداعی می کرد.

 زنی نقاش در تهران می گوید، سی سال پیش درب خانه ها همه باز بود تا فراریان بتوانند به آسانی پناه یابند. خانم جوان دیگری در شیراز بیاد می آورد که سی سال پیش مردم در تسخیر ادارات ساواک هر چیزی را ، حتی یک کفش گمشده را، به عنوان یک "سند جنایت پهلوی"، روی دست بلند می کردند.

مهر انگیز کار

مهرانگیز کار، حقوقدان وفعال حوزۀ زنان که امروز در آمریکا بسر می برد، از میدان فوزیه یاد می کند و مسجدی که در مقابلش یکروحانی  با کمال ادب و احترام چادر های نو و تا شده ای را به خانم های بی حجاب تعارف می کرده و این خانم ها با کمال شادی آن را می گرفته اند.

از این شاهدان و دست اندرکاران راهپیمایی ها و اعتصابات و یا از کسانی که در آن آخرین سال پادشاهی پهلوی در سرای دولت و قدرت بوده اند پرسیده ایم در آن روزها چه تصوری از آینده داشته اند و خود را در این آینده در چه جایگاهی فرض می کرده اند. اکثراً می گویند نقشۀ روشنی از آینده برای خود تصور نمی کرده اند بسیاری به پشتوانۀ شور و اشتیاقی که در مردم می دیده اند تصور می کرده اند که وضع, بهبود خواهد یافت . آزادی گفتار و عقیده تضمین خواهد شد و بهروزی از آن همه خواهد بود.

 یک خانم ورزشکار در تهران که در خانواده ای بسیار مذهبی بزرگ شده است می گوید در دوران قبل از انقلاب ، خانواده های مذهبی و با حجاب حق ورود به رستوران های بالای شهر را نداشتند. حال آنکه امروز این گونه زنان می توانند در سایۀ حجاب و پوشیدگی در جامعه حضور یابند،به دانشگاه بروند، در ادارات مشغول به کار شوند و در میدان های ورزشی به قهرمانی دست یابند.

بهمن احمدی اموئی

بهمن احمدی امویی، روزنامه نگار، معتقد است که در زمان انقلاب روشنفکران هیچ تصوری از حکومت دینی نداشتند و این انقلاب در عمل میزان ظرفیت خشونت و عدم تحمل را در جامعۀ ما نشان داد. امروز ما میدانیم که پشتوانۀ هویت ما تنها دانشمندانی چون ابن سینا یا شاعرانی مانند حافظ و سعدی و فردوسی نیستند. جنبۀ دیگری از هویت فرهنگی ما همین برخورد حذفی ما نسبت به اندیشه ها و یا انسان هاییست که با ما همخوانی ندارند. او می گوید از همین روست که ما یک شخصیت ملی نداریم که یک توافق همگانی را برانگیزد و یا حتی موضوعی نیست که به عنوان یک موضوع ملی تلقی شود. شاید دست آورد مهم انقلاب اسلامی این باشد که این رویه از فرهنگ اجتماعی ایران را برملا کرد و اجازه داد که امروز به نقد کشیده شود.

مهرانگیز کار می گوید حرکت های زنان و دانشجویان و مقاومت روزنامه نگاران که امروز شاهد آن هستیم بازمانده های آن اشتیاق و انگیزه ایست که در روزهای انقلاب ابراز شد و پس از آن با موانع بزرگی رویرو گشت.

کاظم ودیعی

 دکتر کاظم ودیعی که در آخرین سال حکومت شاه وزیر کار بوده است می گوید با انقلاب او خود را در ایران بیگانه و تحقیر شده می دید . همین احساس او را به ضرورت روشنگری و مقاومت معتقد کرد . او یکی از آخرین ملاقات های خود را با شاه به یاد می آورد که در آن، آخرین پادشاه ایران گفته بود حکومت را یا با نیروی مردم می توان حفظ کرد و یا با نیروی متفقین. مردم به شاه پشت کردند و قدرت های غربی نیز از خود حرکتی نشان ندادند.

 

 مشروح گفته های مهرانگیز کار، کاظم ودیعی، ابراهیم نبوی، بهمن احمدی امویی و چند شهروند مقیم ایران را در اینجا می شنوید.

 

ابراهیم نبوی، کاظم ودیعی، مهرانگیز کار، بهمن احمدی امویی

 

انقلاب: صحنه ها و افق ها

02/02/2009