اخبار
پیش از این در خبر ها
افغانستان
تاریخ انتشار مقاله 05/02/2009 به روز شده 06/02/200913:54 TU
وزن های عروضی چنان در جان موسیقی ایرانی ریشه دارد که کوچک ترین تلاش برای شکستن آنها، موسیقی ما را سرگردان می کند. خواندن شعرهای سفید در قالب موسیقایی، به شکل های کاملاً تازه و بدیع موسیقی نیاز دارد که در عین حال برای شنونده پذیرفتنی باشد.
توجه به عامل وزن یا ریتم در موسیقی ایرانی، در نهایت به این فرض منتهی می شود که شاید جوهر این موسیقی، همین وزن باشد. اگر بخواهیم این فرض را بهتر مجسم کنیم، باید دست به تجربه بزنیم: سعی کنید خطی از شعر شاملو را مثل یک ترانۀ کم و بیش ریتمیک زمزمه کنید:"آی عشق، آی عشق، چهرۀ سرخت پیدا نیست"...
خواهید دید که به هیچ ترتیب، به شکل ها و لحن های آشنا و مرسوم موسیقی ایرانی نخواهید رسید. حتی اگر از گام های موسیقی سنتی، مثلاً از گام همایون یا چهارگاه هم استفاده کنید، باز به شکل هایی نا مأنوس و غریب خواهید رسید.
در واقع، هربار دور شدن از قالب های عروضی، موسیقی ایرانی را دچار سکته های کوچک یا بزرگ می کند. وخامت، یا قابل قبول بودن یا نبودن این سکته ها، بسته به آن است که شاعر تا چه حد از آن واحدهای عروضی فاصله گرفته است. در مثال قبل، شعر شاملو به مرحلۀ "سفید" رسیده، یعنی حتی بخشی از جمله را هم نمی توان با یک واحد عروضی سنجید. به عنوان مثال، اگر حداقل عبارت "آی عشق" با واحدهایی از قبیل "فعولن، مستفعلن، فاعلاتن..." جور درمی آمد، باز کار آهنگساز کمی آسان تر می شد.
همچنان که در مورد اشعار نیمایی، آهنگساز با مشکلات کمتر مواجه می شود. مثلاً شعر "فریاد" مهدی اخوان ثالث:
..."از فراز بامهاشان ، شاد
"دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب
"بر من آتش به جان ناظر
"در پناه این مشبک شب...
این شعر بسیار آسان تر از مثال قبل با موسیقی ایرانی همراه می شود. هرچند که تغییر وزن از خطی به خط دیگر، باز هم دردسرهایی برای خواننده و آهنگساز به دنبال می آورد.
ترانۀ ناسروده (٢)
دشواری هایی که شعر نو در وزن موسیقی ایجاد می کند، باعث شده که در اکثر موارد، آهنگسازان از قطعات ریتمیک پرهیز کنند. به همین دلیل، توسل به آواز سنتی برای اجرای اشعار نو، یکی از شیوه های نسبتاً متداولی است که راه حل هایی را پیش پای خواننده و آهنگساز قرار می دهد.
بنا بر تعریف، آواز سنتی ایرانی، ریتمیک نیست. در اجرای آواز، خواننده یا نوازنده با میزان بندی ریاضی وار سر و کار ندارد و در نتیجه، برای تغییر کشش ها، یا کوتاه و بلند کردن هجاها، از آزادی بیشتری برخوردار است.
مثال نخست، یعنی جملۀ "آی عشق، آی عشق، چهرۀ سرخت پیدا نیست"، به قالب های ضربی درنمی آید، اما اگر خواننده بر آواز سنتی و ریزه کاری ها و تحریرهای آن مسلط باشد، شاید بتواند از این شعر اجرایی قابل قبول ارائه دهد.
تنها راه حل، ابداع و آفرینش است. آهنگسازان ما چاره ای جز این ندارند که با "دست و پنجه نرم کردن"، یا کلنجار رفتن با شعر بی وزن، به تدریج قالب های ریتمیک سنتی را تغییر دهند. راهی که شاید در پایان، به دگرگونی بنیادین موسیقی ایرانی، و البته تحول ذهن شنوندگان بینجامد.
فرید وهابی
ترانۀ ناسروده
02/02/201014:33 TU
22/01/201015:11 TU
01/01/201017:26 TU
01/01/201016:05 TU
03/12/200918:48 TU
20/11/200914:50 TU
20/11/200912:32 TU
22/10/200916:38 TU
15/10/200917:49 TU
15/10/200916:26 TU