اخبار
پیش از این در خبر ها
افغانستان
به قلم : فرنگیس حبیبی
تاریخ انتشار مقاله 03/09/2009 به روز شده 04/09/2009 13:08 TU
این گوشه ای از داستان " درراه ویلا"، در مجموعه داستانی با همین عنوان، نوشتۀ فریبا وفی. این کتاب در مجموعۀ " جهان تازۀ داستان"، در انتشارات چشمه در تهران منتشر شده و از زمستان 1387 تا کنون سه بار تجدید چاپ شده است.
نه داستان کوتاه این مجموعه لحظه ها و برش های کوتاهی از زندگی زنان را بازتاب می دهد که هستۀ مرکزی آن ها فقدان فهم و زبان مشترک میان انسان ها و به ویژه میان زنان و مردان است. طرح روی جلد کتاب که کار اردشیر رستمی است این معنا را به خوبی می رساند. زنی که دهان بندی آجرین بر صورت دارد و در مقابل موجودی به شکل مار یا کاکتوس قرار گرفته است. در داستان های کتاب این تنهایی و فقدان پل ارتباطی میان افراد درقالب دختری که نمیتواند با مادرش مهربان باشد، یا مادری که نمی تواند به دنیای پسر جوانش راه پیدا کند، یا زنی که نمی تواند حرفش را به دلِ گوش شوهرش برساند و یا شوهری که زبانش برای بیان پشیمانیش در دهان نمی چرخد تجلی پیدا می کند.
در دنیای پرسناژ های این داستان ها دلسوزی شکل تجاوز به حریم خصوصی را به خود می گیرد ، مهربانی به تلخی می گراید و ستایش از خودمختاری کودک به پرتاب او به ورطۀ وحشت تبدیل میشود.
فریبا وفی در شکار لحظات پر معنا و بیان تناقضات درونی، با طنزی ظریف، مهارت دارد.. توصیف هایی که از پرسناژ هایش می کند حاکی از تأملاتی اندیشه برانگیز است. در داستان در" راه ویلا" راوی در بارۀ خواهر خود می گوید:" میترا به نیاز جواب نمی دهد، ولی به درخواست چرا ".
فریبا وفی می گوید ناتوانی در برقراری ارتباط و کاربرد زبانی مشترک در دنیایی مرد سالار و پرخشونت تقصیر زنان نیست بلکه نشانگر فقدان ابزاریست که انسان ها با کمک آن بتوانند به بیانی شفاف، به همدلی وتفاهم برسند. با اینکه پرسناژهای اصلی همگی زن هستند و آنانند که از این ناهمزبانی بیشتر رنج می برند، داستان های فریبا وفی فاقد کلیشه های فمینیستی است. مثلاً در دو داستان، زنان شوهر داری را می بینیم که در پیچ و خم طلاق، بار دیگربا حسی مبهم از دلسوزی یا بخشش به سر زندگی مشترک خود بازمی گردند.
در داستان "روز قبل از دادگاه" از زبان راوی زن داستان که قرار است فردا در دادگاه از شوهرش طلاق بگیرد می خوانیم که در بارۀ حسش نسبت به شوهرش می گوید:"نفرت جایش را به دلسوزی رقیقی داده بود و برآوردن تقاضای دوستانه راحت تر از آب خوردن بود، مثل قبول درخواست آدم پای دار".
فریبا وفی در پاسخ به این پرسش که آیا از حوادث ماه های اخیر که مملواز لحظات پرهیجان و تآمل برانگیز بود، صحنه هایی را به عنوان خمیر مایۀ داستان های بعدیش کنار گذاشته است، می گوید، او در خیابان ها زنانی را دیده است که با شجاعتی بدیع به بیان نظرات ومطالبات خود پرداختند. شاید آن ها شبیه همان زنان داستان های من بودند که تا به حال در خانه های بسته، در پستو ها و زیر زمین ها بسر می بردند و حالا فضایی را بدست آورده بودند که در آن زبان بازکنند. رمان فریبا وفی ،" پرندۀ من" برندۀ جوائز ادبی بهترین رمان سال در 1381، جائزۀ هوشنگ گلشیری، یلدا و مهرگان شده است. همچنین "رؤیای تبت" در سال 1385 جائزۀ بنیاد هوشنگ گلشیری را ربود. از او رمان کوتاه "رازی در کوچه ها" را نیزخوانده ایم.
خبر
10/01/201115:07 TU
07/01/201117:33 TU
06/01/201116:31 TU
05/01/201115:38 TU
04/01/201116:00 TU
03/01/201116:25 TU
28/12/201015:35 TU
27/12/201015:18 TU
25/12/201015:44 TU
23/12/201014:57 TU