Rechercher
Choisir langue

languages /

 

هفته نامه ها

پاسداران درجستجوی انحصار کامل قدرت

به قلم : لیدا پرچمی

تاریخ انتشار مقاله  10/01/2010 به روز شده  10/01/2010 15:41 TU

"نوول اوبزرواتور" با عنوان "نظم پاسداران" از انتقال قدرت بدست پاسداران و چشم انداز حکومت ترور می نویسد.

"سارا دانیل"  تذکر می دهد که  پاسداران از سربازخانه ها بیرون آمده اند و از این پس کنترل تمام کانالهای رسمی رژیم جمهوری اسلامی را در دست دارند. وی با آوردن نقل قول هائی از مراجع مذهبی تندرو در سرکوب و تهدید مخالفان، به مطلبی در نشریه "صبح صادق"، ارگان سیاسی پاسداران اشاره می کند که در آن خواسته شده تا دست  سپاه برای بیرون آوردن چشم ناموافق باز گذاشته شود.

"سارا دانیل"  می نویسد کشتارها و دستگیری هائی که تاکنون صورت گرفته توسط بسیجی ها و لباس شخصی ها بوده است، اما خشونت موجود به جای ترساندن مخالفان، آنها را مصمم تر کرده است. وی با اشاره به تند تر شدن شعارهای مردم و هدف قرار دادن رهبری، می افزاید در تهران و اصفهان این سؤال مطرح نیست که آیا رهبر، پاسداران را به خیابان می فرستد یا نه؟ بلکه مسئله این است که چه زمانی این کار را می کند؟

به نظر نویسندۀ "نوول اوبزرواتور" این، تصمیم ساده ای نیست. زیرا چنین امری به معنی اینست که دست افراطیونی مانند عبدالله عراقی،فرمانده سپاه پاسداران و یا مسعود جزایری رئیس تبلیغات رژیم ایران، باز گذاشته شود. امری که مجتبی، فرزند خامنه ای سعی دارد پدرش را به آن راضی کند. سارا دانیل می افزاید این افراد مایلند یک وضعیت اضطراری اعلام کند و برای اعمالشان مجوز قانونی بگیرند. اما قانون اساسی ایران وضعیت اضطراری را تنها برای زمان جنگ و به مدتی کمتر از سی روز پیش بینی کرده است. بعلاوه آیت الله خامنه ای می داند که اعلام حکومت نظامی آتش موجود را شعله ور تر می کند. به همین دلیل است که سعی دارد با فرمان قتل های هدفمند مثل قتل خواهر زاده موسوی و یا دستگیری های پراکنده مثل دستگیری خواهر شیرین عبادی، مخالفان را بترساند و اوضاع را آرام کند.

به نظر نویسنده استقرار رژیم استثنائی، خامنه ای را زندانی ارتشی می سازد که حیاتش به آن وابسته است. سارا دانیل با اشاره به حضور شخصیت های مذهبی تندرو در میان سپاهیان و با تذکر اختلافات درون سپاه معتقد است، سپاه هنوز توانائی آن را ندارد که به تنهائی قدرت را در دست بگیرد. خامنه ای هم که هر روز مشروعیتش را بیشتر از دست می دهد در عین گرفتار بودن در دست سپاه به آن نیاز دارد. کسانی نیز در درون سپاه که نمی توانند مثل شاه پولشان را بردارند و خارج بشوند در پی رسیدن به توافق با مخالفان هستند.

درمقابل، مخالفان تا زمانی که نتیجۀ درگیریها روشن بشود با بدست آوردن زمان، در صحنه حضور می یابند.

میر حسین موسوی چگونه چهرۀ سیاسی امروز شد؟

مجلۀ لوپوئن، در مقاله ای به قلم "میریل دوتوی" مسیر سیاسی میر حسین موسوی را دنبال کرده و در پی پاسخگوئی به این سؤال برآمده که چگونه کسی که همراه خمینی بوده است به  شخصیت نمادین اعتراض ها تبدیل شده است؟

در جستجوی همین موضوع خبرنگار لوپوئن، مطلب خود را با این تذکر شروع می کند که تا یکسال پیش موسوی برای جوانان ایران فردی شناخته شده نبود و کسانی هم که او را بعنوان اولین نخست وزیر آیت الله خمینی  در زمان جنگ ایران و عراق به یاد می آوردند، نمی توانستند چنین نقش ملی برای او تصور کنند.

نویسنده سپس به انتخابات و اوج گیری اعتراضات مردم اشاره دارد و با رجوع به تعمیق خواسته های مخالفان که در شعارها انعکاس می یابد، می نویسد طیف وسیع مخالفان در موج سبز ، رنگ نامزد اصلاح طلب انتخابات، جمع شده اند.  

نویسنده سپس به تظاهراتی که بمناسبت درگذشت آیت الله منتظری برگزار شد نگاه می کند و می نویسد،  خشونت و سرکوب مردم در  روز عاشورا دامنۀ اعتراضات را گسترده تر و مردمی تر کرده است، زیرا فرزندان عده زیادی از مردم عادی نیز کشته شده و یا دستگیر شده اند.    

"میریل دوتوی" از اینجا به تهدیداتی می رسد که متوجه  موسوی است و در این ارتباط از قتل خواهر زادۀ او، از حرفهای مستقیمی که به قصد ترساندن او زده شده و از محاصرۀ وی در فرهنگستان هنر نوشته است و در مقابل با آوردن جواب های میر حسین موسوی  به این تهدیدات، ازعزم مصمم وی برای ماندن در کنار مردم  می نویسد و در ادامه به شرح زندگی و فعالیت های سیاسی موسوی می پردازد و او را فردی با افکار سوسیالیستی معرفی می کند که اقتصاد هدایت شدۀ دولتی را در دوران جنگ در مقابل بازار قرار داده بود و همین امر باعث شد که علی خامنه ای رئیس جمهور وقت تحت نفوذ بازار به مخالفت با وی برخیزد. مخالفتی که پس از مرگ خمینی وی را به بیست سال انزوای سیاسی کشاند.

خبرنگار لوپوئن، که شخصیت موسوی را مانند سرنوشت سیاسی او جالب و عجیب می داند، او را از زاویه ای دیگر، بعنوان یک آرشیتکت و نقاش به خوانندگان مجله می شناساند که از طریق فروش تابلو هایش مخارج تبلیغات انتخاباتیش را تأمین کرد و از زندگی خانودگی وی، همسرش و ویژگی های هنری و فکری و هوش و ذکاوت زهرا رهنورد می نویسد و می افزاید موسوی با تشویق های زهرا رهنورد از عزلت بیرون آمد و نامزد ریاست جمهوری شد. "میریل دوتوی" معتقد است که  این زوج، با امروزی بودن و ویژگی های خود جوانان ایرانی را جلب کردند، بعلاوه اینکه موسوی تنها شخصیت غیر مذهبی در بین نامزدهای اصلاح طلب بود.

نویسنده مقاله که به چرای اولیۀ خود، یعنی دلیل چهره شدن موسوی پاسخ داده است، درجائی این ابهام را مطرح می کند که نمی توان گفت این موسوی است که اعتراضات را به جلو می برد یا اعتراضات موسوی را به دنبال می کشاند. اما به هرحال به این نتیجه می رسد که  در حال حاضر موسوی کسی است که می تواند جریان موجود را با آرامش و مسالمت به پیش ببرد و طیف وسیعی از مخالفان را در ایران و خارج، که نام تعدادی از آنها را نیز می آورد، بدور خود گرد آورد.

با همه این احوال و با وجود تلاش موسوی از طریق انتشار بیانیۀ پنج ماده ای،  برای کسب آزادی اجتماعی و رسیدن به مصالحه ای که از خونریزی جلوگیری کند ، به نظر نویسنده، تفاوت این زمان با اواخر دوران شاه اینست که اکنون خامنه ای و احمدی نژاد که در دنیا منزوی هستند، برای حفظ حیات خود چاره ای جز جنگیدن تا آخر ندارند. و بعلاوه نویسنده مقاله معتقد است تا وقتی که در بین خود محافظه کاران و پاسداران شکاف ایجاد نشده، رژیم به نفس آخر نیفتاده است ولی به هرحال اعتراضات و جنگ فرسایشی ادامه می یابد.

ایران، قدرت درهم شکسته شده

"ونسان هوگو" در اکسپرس، مانند یک پزشک علائم بیماری قدرت حاکم را در ایران بررسی کرده و با "تیتر ایران، یک قدرت شکسته شده" به رادیوگرافی کالبد مریض پرداخته و می نویسد نتایج معاینه نشان می دهد که استخوانهای بیمار شکستگی های متعدی دارد که بعضی از آنها بصورت عریان دیده می شود. اگرچه ارگان های حیاتی این بیمار آلوده هستند اما هنوز می تواند با منابع موجودش این ابتلا را جبران کند. البته مقصود نویسنده از منبع کمکی نیروی نظامی است.

"ونسان هوگو" می نویسد، جمهوری اسلامی ایران که با سخت ترین بحران عمر کوتاه خود روبروست شاید بتواند از بحران بیرون بیاید، اما با چه وضعیتی؟  و با چه دولتی؟

او با اشاره به شکاف های سیاسی موجود، با نگاه به جناح راست محافظه کاران، یادآوری می کند که جریان "باز" ها نیز برسر چگونگی برون رفت از بحران و نجات خود با هم اختلاف دارند.

نویسنده در ادامه مقاله، جریان تظاهرات و اعتراض های مردمی را بمناسبت درگذشت آیت الله منتظری و  در روز عاشورا دنبال می کند و با توجه به شعارها و نیز تقابل در درون نیروهای مذهبی، به این نتیجه می رسد که بازنده اصلی در این ماجرا آیت الله خامنه ای است که مشروعیت رهبری و مذهبی خود را از دست داده و تابوی قدرتش شکسته شده است.  برندۀ اصلی نیز به نظر نویسنده، سپاه پاسداران انقلاب است که قدرت گیری آن را غیر قابل انکار می داند.

"ونسان هوگو" در بخش بعدی مقاله اش دامنۀ نفوذ و قدرت سپاه پاسداران را که رقم تخمینی آنها را 130 هزار نفر ذکر می کند، توضیح می دهد و باز با کالبد شکافی،  این بخش را هم مبتلا به ویروس نفاق تشخیص می دهد و به شرح علائم آن می پردازد. وی سپاه را به عملگرا و تندرو تقسیم می کند.

 نویسنده، با یادآوری این موضوع که درگیری این دوجناح به مسئله هسته ای ایران نیز کشیده شده است، سیاست افزایش فشار و تحریم توسط غرب را درست نمی داند و معتقد است که این امر به نفع جناح افراطی سپاه تمام می شود.

"ونسان هوگو"  در پایان باز لباس دکتری برتن کرده می نویسد، گروه دونفرۀ خامنه ای، احمدی نژاد بیهوده بدنبال راه علاج می گردند، برای اینکار دیر شده است ومریض دچار خونریزی داخلیست.