Rechercher
Choisir langue

languages /

 

فرد سوم صحنه سیاسی انگلیس/ اندیشه فلسفی از یک حادثه طبیعی/ خبری که انعکاس نیافت!

به قلم : لیدا پرچمی

تاریخ انتشار مقاله  25/04/2010 به روز شده  25/04/2010 16:00 TU

 انتخابات پارلمانی انگلیس و ظهور شخصیت سوم سیاسی 

اکسپرس و لوپوئن ، "نیک کلگ" رهبر حزب لیبرال دموکرات انگلیس را فرد سومی می دانند که به ناگهان وارد صحنه شده و همه موازنه ها را بر هم زده است.

ستاره ای متولد شده است؟ این سؤالی است که خبرنگار اکسپرس مقاله اش را با آن شروع می کند. وی بر این نکته تأکید می کند که  "نیک کلگ" توانسته است جهش تازه ای به حزب لیبرال دموکرات بدهد . این حزب که زمانی طولانی در ردیف سوم، پس از احزاب کارگر و محافظه کار قرار داشت، اکنون در کنار این دو، به جایگاه خوبی در نظر سنجی ها رسیده است. لوپوئن، این جایگاه را مدیون احاطه و تسلط  "نیک کلگ" در مناظره تلویزیونی می داند و می نویسد که او با آرامش و عزم سیاسی خود توانست فضای تازه ای در مقابل محافظه کاران و پیروان حزب کارگر ایجاد کند. امری که نتایج نظر سنجی های انجام شده پس از مناظره مؤید آنست. چنانکه "ساندی تایمز" او را پس از چرچیل رهبر مردمی و محبوب انگلیس خوانده است. با این اوصاف لوپوئن احتمال پیروزی  رهبر حزب لیبرال دموکرات انگلیس را ضعیف می بیند ولی معتقد است که اگر دوحزب مقتدر دیگر نتوانند در دور اول حداکثر لازم را در انتخابات بدست بیاورند، حزب لیبرال دموکرات نقش مؤثری پیدا می کند.

 اکسپرس موفقیت  "نیک کلگ"  را ناشی از عدم توانائی پاسخگوئی حکومت فعلی به بحران اقتصادی می داند و می نویسد اپوزیسیون محافظه کار نیز که سیاست هائی مشابه دولت حاکم دارد،  نتوانسته است بدیل اقتصادی مناسبی ارائه دهد و مردم را راضی کند. در مقابل این دو نیروی کهنه، حزب لیبرال نیروئی است که از خارج از ایندو طرز تفکر بی اعتبار شده آمده است و  جوانان و کسانی را که سابقاً درانتخابات شرکت نمی کردند، مورد خطاب قرار می دهد.

اما این شخصیت نوظهور کیست و چگونه فکر می کند؟ اکسپرس در معرفی "نیک کلگ"  می نویسد این رهبر 43 ساله سیاسی از سال 2007 بصورت نسبی از گمنامی خارج شده است، پدرش یک بانکدار  هلندی بوده که  تبارش به آریستو کراسی روس بر می گشته است. او تحصیلات خود را در مؤسسات آموزشی سطح بالا و برجسته به پایان رسانده و با یک خانم وکیل اسپانیائی که پدرش سناتور بوده ازدواج کرده است.  "نیک کلگ"  چنانکه خود می گوید به خدا اعتقاد ندارد. لوپوئن می نویسد، او "آته" است اما هر یکشنبه همسرش را که کاتولیک معتقدی است در کلیسا همراهی می کند.

و اما در توضیح افکار سیاسی "نیک کلگ"  می خوانیم که وی از دو نامزد دیگر بیشتر "اوروفیل" یعنی طرفدار اروپاست. امری که  حزب محافظه کار با عنوان  ساده نگری درمورد اروپا به آن حمله می کند.

نوول اوبزرواتور برخلاف دو مجله دیگر، "دیوید کامرون" را بعنوان شخصیت مطرح در انتخابات آینده انگلیس معرفی می کند و در مقاله ای راه سیاسی پیموده شده توسط کامرون رهبر حزب محافظه کار را برای خوانندگانش شرح می دهد.

فرستاده ویژه نوول اوبزرواتور، با استناد به مناظره سه نامزد انتخاباتی انگلیس می نویسد، تا دیروز پیروزی حزب "محافظه کار" بر "کارگر" حتمی به نظر می رسید، اما امروز "دیوید کامرون" نماینده  قشر بالای جامعه که بواسطه  بی تجربگی مورد انتقاد قرار گرفته است، می داند که به تنهائی نمی تواند حکومت کند. 

به نظر نویسنده، "دیوید کامرون"  در مناظره 15 آوریل بر گوردون براون غلبه داشت اما حرفهایش برای ایجاد اطمینان در مردم کافی نبود و حملات نامزد سوم بر این تردید  می افزود. در پایان مقاله نوول اوبزرواتور نیز مانند دیگر همکاران مطبوعاتی خود به سراغ "نیک کلگ"  می رود و به نقش مؤثر حزب وی در تعیین تکلیف انتخابات آینده  و بطور کلی در صحنه سیاسی انگلیس، انگشت می گذارد. 

آتشفشان ایسلند و تفکرات فلسفی "ژاک اتالی" 

لوپوئن در چند صفحه در بخش علمی خود مشخصات آتشفشان فعال ایسلند را معرفی می کند و با اشاره به ابعاد و قدرت عمل آن، به خطرات بزرگتری اشاره می کند که در صورت فعال شدن آتشفشان های خاموش دیگر، ما را تهدید می کند.

لوپوئن می نویسد که آتشفشان اخیر عواقب جانی نداشت و اثرات دیگر آن نیز گذراست، اما اگر آتشفشان های دیگری که در همین محل هستند در اثر انفجار این آتشفشان،  فعال شوند چه می شود؟ سناریوئی که نویسنده ترسیم می کند بسیار وحشتناک است و بیشتر به یک فیلم ترسناک شباهت دارد. اما متأسفانه  ذکرتجربه های تاریخی فاجعه بار آن را به دنیای واقعی بر می گرداند و لذا تنها یک فکر در ذهن خطور می کند و آن آرزوی خواب ابدی این غول های مخرب در عمق زمین است.

در این مقاله آتشفشان های خفته کره زمین، معرفی شده اند، مانند "وزو" که 66  سال است ناپل را تهدید می کند یا هیولاهای خفته در جزایر قناری، اندونزی، اکوادور و هاوائی که بعضی از آنها خوابی سبک دارند.

و آنها که در طول تاریخ زمین،  قدرتشان را با تکانی نشان داه اند و با ایجاد سونامی و با زمین لرزه و آتش و خاکستر انسان ها را به نبردی نابرابر خوانده اند.

قدرت نمائی طبیعت  که محدودیت های امکانات زندگی امروزی را تذکر می دهد، موضوعی است که جدا از بحث هائی که در مورد عواقب اقتصادی به بار آورده است، عده ای را به تفکرات فیلسوفانه در مورد سیستم زندگی و اختیارات انسان در مقابله با طبیعت واداشته است. از آنجمله   "ژاک اتالی"  ، فیلسوف و نویسنده فرانسوی که به مدت سه روز بخاطر توقف پروازها به اجبار،در آمریکا مانده بود به قول خود فرصتی یافته است که وقت کند تا درباره "وقت" بیندیشد.

او که در بخش چشم انداز مجله اکسپرس قلم فرسائی می کند، معتقد است که "فعالیت آتشفشانی اخیر اهمیت لحظه هائی را نشان می دهد که کنترل زمان در دست ما نیست".  

او تجسم می کند که در این لحظه های خارج از کنترل چه کاری قرار بوده صورت بگیرد، یک قرار ملاقات اداری و تجاری مهم که رقم بزرگی را شامل می شده؟ یک دیدار عاشقانه که بی صبرانه در انتظارش بوده ایم؟ تعطیلات هدر شده و پاسخگوئی به بچه هائی که از بیکاری کلافه شده اند؟ و.....نمونه ها می تواند بسیار باشد. اما آنچه از بین این احتمالات بصورت شیطنت آمیزی مطرح می شود، اجبارهای شغلی و یا الزامات زندگی است که یافتن دلیلی برای انجام ندادنشان لذت بخش است. 

ژاک اتالی" یک نکته فلسفی را یادآوری می کند  که از دوران قدیم مطرح بوده است و ما تمایل داریم فراموشش کنیم: "زندگی ما به خودمان تعلق ندارد،  بلکه کسانی برای ما تعیین تکلیف می کنند که ساعات کارمان را مشخص می کنند، زیرا که قدرت واقعی و مؤثر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی  بر ما دارند".

و باز می خوانیم که: "در دنیای امروز نیز مثل سابق، اگر انسان در درجه اول  ارباب خودش نباشد،  ارباب هیچ چیز دیگری نیست".

"هیچکس از آن چیزی نمی گوید"

این جمله تیتر سرمقاله این هفته نوول اوبزرواتور است که به قلم "ژان دانیل" نوشته شده است.

 چیزی که از آن صحبتی نمی شود،  همان سخنان سلام فیاض نخست وزیر حکومت خودگردان فلسطین است که  در ارتباط با  "مقاومت مسالمت آمیز" طرح شده است. ژان دانیل به صفحه اول "نیویورک تایمز" اشاره دارد که بصورتی برجسته این خبر را انعکاس داده است.  وی این موضوع  را در ذهن خود بالا و پائین می برد که جرا خبری به این اهمیت، عکس العمل مهمی به بار نیاورده است و در محافل سیاسی اروپائی  انعکاس چندانی نیافته است؟

ژان دانیل با یادآوری سابقه مبارزه مسلحانه و خشونت آمیز جنبش "فتح"، رسیدن به راه حل مسالمت آمیز را پیشرفت بزرگی می داند که جای بحث و استقبال زیادی دارد.

 ژان دانیل عقیده دارد که سیاست سابق نتیجه ای برای فلسطین نداشته است و سلام فیاض می داند که نمی تواند با تکیه به قدرت حزب الله مورد حمایت ایران به جائی برسد، او می داند که کاربرد خشونت به نفع تقویت دست راستی های اسرائیل تمام می شود، چنانکه شد.

سرمقاله نویس نوول اوبزرواتور می افزاید که تشکیل سرزمین فلسطینی امری نیست که مورد دعوا باشد، زیرا فلسطینی ها هم اکنون این سرزمین را دارند و همانطور که سلام فیاض می گوید آنچه در حال حاضر اولویت دارد آبادانی و توسعه اقتصادی و مبارزه مسالمت آمیز است که باعث جذب همراهی صلح طلبان اسرائیلی می شود و همدردی سایر کشور ها را نیز سبب می شود.

ژان دانیل که ایناقدام سلام فیاض را گام مثبتی می داند که باید آن را تقویت کرد، از سکوت رسانه ها در بزرگ نمائی این اخبار تعجب می کند و وجدان آنان را به  ارزش گذاری این واقعه می خواند و بر این اصل اصرار می ورزد که خبرنگاری تنها به دنبال جلب مشتری رفتن و یا دنباله روی از هیجانات روزانه رفتن نیست.

 نویسنده مبارزه مسالمت آمیز را در مسیح ، تولستوی و گاندی جستجو کرده، به حضور هواداران راههای مسالمت آمیز در کنار شهادت طلبان اشاره می کند و با استناد به "اندیشه کامو"می نویسد، کسانی نیز معتقدند اگر که روشی مانند دشمنت انتخاب کنی خود را به سطح او پائین می بری و اجازه قضاوت در مورد آنچه  که تقبیح می کنی از تو گرفته می شود.

یک عکس گویا

 مجله هفتگی فیگارو. این عکس بزرگ در دو صفحه، یک رژه نظامی را در ایران نشان می دهد. عکس در روز ملی ارتش در تهران گرفته شده است و نکته جالب در آن، اینست که سربازان همگی از سر تا پا لباس سفید پوشیده اند و پوشش سفیدی نیز صورت آنها را پوشانده است. فقط لبها و جشم های سربازان پیداست و کلاه بره سفیدی نیز بر سر دارند. در توضیح عکس می خوانیم که همین پوشش به رنگ سیاه نیز وجود دارد . پوشش عجیبی که به نوشته این مجله در ایران برای مخفی کردن چهره سربازان به کار می رود.