Rechercher
Choisir langue

languages /

 

بحثِ گُسترده ی هویّتِ ملّی در فرانسه

به قلم : علیرضا مناف زاده

تاریخ انتشار مقاله  05/01/2010 به روز شده  07/01/2010 12:42 TU

علیرضا مناف زاده

دو سالِ پیش، با تشکیلِ دولتِ کنونیِ فرانسه، فرانسویان برایِ نخستین بار با نامِ وزارتخانه ای زیرِعنوانِ  «وزارتِ هویّتِِ ملّی ویگانه سازیِ اجتماعی» آشنا شدند. تأسیسِ چنین وزارتخانه ای به رغمِ بحث و جدل هایی که برانگیخت، دور از انتظار نبود. نیکُلا سارکوزی از سال ها پیش که به فکرِ ریاستِ جمهوری افتاده بود، مسئله ی اقامتِ خارجیان و مشکلِ جایگیر شدنِ آنان و فرزندانشان را در فرانسه به یکی از موضوع هایِ اصلیِ گُفتمانِ سیاسیِ خود تبدیل کرده بود و در طیِ کارزارِ انتخاباتی اش موضوعِ هویّتِِ ملّی را نیز به آن افزود و به گونه ای با آن درآمیخت. این دو موضوع را سه دهه بود که راستِ افراطیِ فرانسه بی امان در بوق و کَرنا می دَمید و اعتبارِ سیاسی اش را در میانِ برخی لایه هایِ اجتماعی مدیونِ مخالفت هایِ پیوسته اش با حضور خارجیان در خاکِ فرانسه و پافشاری اش بر هویّتِِ فرانسوی و برتر شمردنِ منافعِ فرانسویان بود، چنان که رهبرِ آن در انتخاباتِ ریاستِ جمهوریِ سال ۲۰۰۲ توانست از کاندیدایِ حزبِ سوسیالیست پیشی گیرد و به دورِ دوّمِِ انتخابات راه یابد. شکّی نیست که سارکوزی با تبدیل کردنِ این دو موضوع به موضوع هایِ اصلیِ گُفتمانِ سیاسی اش توانست از رأیِ بسیاری از هوادارانِ راستِ افراطی در انتخاباتِ ریاستِ جمهوریِ سالِ ۲۰۰۷ بهره مند شود.

 

نیکلا سارکوزی

 باری، سارکوزی در آغازِ کار، سرپرستیِ این وزارتخانه ی نوبنیاد را به یکی از دوستانِ دیرین اش که راست گرایی دوآتشه است، سپرد. چندی پیش، با تغییراتی که در ترکیبِ کابینه ی دولت داد، مسئولیّتِِ آن وزارتخانه را به عُهده ی اِریک بِسون، عضوِ پیشینِ حزبِ سوسیالیست، واگذاشت. بِسون، در زمانی که کاندیداهایِ ریاست جمهوری در گیرِ کارزار انتخاباتی بودند، به حزبِ سوسیالیست و کاندیدایِ آن پُشت کرد وبه سارکوزی پیوست. ناگُفته نماند که او یکی از مُشاورانِ نزدیکِ کاندیدایِ حزبِ سوسیالیست بود. تحلیل گرانِ سیاسی معتقدند که پیوستنِ ناگهانی، نابهنگام و پُر سر- و- صدایِ او به جبهه ی راست گرایان در شکستِ کاندیدایِ حزبِ سوسیالیست بی تأثیر نبود. البتّه سارکوزی پس از پیروزی اش، سوسیالیست هایِ دیگری را نیز زیرِعنوانِ گُشودگیِ سیاسی به خدمت گرفت که یکی از آنان برنار کوشنِر، وزیرِامورِ خارجه است.

بسیاری از ناظرانِ سیاسی براین عقیده اند که این وزیرانِ چَپ تبار در دولتِ راست گرا از آزادیِ عمل برخوردار نیستند و مُجریانِ ساده ی سیاست هایِ نیکُلا سارکوزی اند. آنان هنوز خود را، اگرچه با شرمساری، سوسیالیست می دانند، امّا درعمل، از رهنمودهایِ سارکوزی و سیاستِِ راست گرایان پیروی می کنند . برنار کوشنِر، وزیرِ امورِ خارجه، گهگاه دَم از ایده هایِ چپ می زند، امّا اِریک بِسون به گذشته ی سوسیالیستی اش یکسره پُشت کرده و بر سرِ آن است که در خدمتگُزاری به سارکوزی و جبهه ی سیاسیِ او سنگِ تمام بگذارد. هموست که بحثِ گُسترده ی هوّیتِِ ملّی را به راه انداخته واز همه ی کسانی که علاقمندِ به این موضوع هستند، خواسته است که در این بحث، چه از طریقِ اینترنت و چه در کنفرانس هایی که به دستورِ او در فرمانداری ها برگُزار می شود، شرکت کنند.

به نظر می رسد که این بحث از نظرِ سیاسی تاکنون دستاوردِ مثبتی برایِ راست گرایانِ در قدرت نداشته است، بلکه بیشتر آب به آسیابِ راستِ افراطی ریخته است که سال هاست بر طبلِ هویّتِِ ملّی می کوبد. به گُمانِ بعضی ها، چه بسا در انتخاباتِ منطقه ایِ آینده، این جریانِ افراطی جانی تازه بگیرد. برخی از سیاستمدارانِ راست گرا طرحِ این بحث را از آغاز اشتباه می دانستند و معتقدند که باید هرچه زودتر به آن پایان داد. امّا پایان بخشیدنِ به آن با توجّه به حساسیّت هایی که برانگیخته است، کارِ ساده ای نیست. در میانِ راست گرایان بودند کسانی که از همان آغاز نمی خواستند مسئله ی خارجیان و یگانه شدنِ آنان را با جامعه ی فرانسه در کنار موضوعی مانندِ هویّتِِ ملّی این کشور قرار دهند.

اریک بسون

اگرچه سوسیالیست ها ودیگر جریان هایِ چپ با طرحِ این بحث از اصل مخالف بودند و نمی خواستند درآن درگیر شوند، امّا چون بیشترِ آنان واکنش نشان داده اند، حتّا با بیانِ دلیلِ مخالفت شان به نوعی درآن درگیر شده اند. جدا از انگیزه ی سیاسیِ وزیرِ « هویّتِِ ملّی ویگانه سازیِ اجتماعی»  از به راه انداختنِ این بحثِ گُسترده، به نظر می رسد که نُخبگانِ فرهنگی و سیاسیِ فرانسه منتظرِ چنین بحثی بودند تا به اوضاع و احوالِ کشورشان از دیدگاهِ هویّتِِ ملّی بنگرند. بحثِ هویّتِ ملّی از اساس بحثِ پایان ناپذیری است. این بحث در هر جامعه ای و با هر انگیزه ای مطرح شود، هنگامی که گروه هایی از مردم را درگیر می کند، نشانه ی آن است که جامعه، یا دست کم بخشی از آن، نیازمندِ بازشناسی و بازاندیشیِ خود است. بسیاری ازسوسیالیست ها و چپ گرایان معتقدند که انگیزه ی اریک بِسون و یارانش از دامن زدنِ به این بحث، دلربایی از هوادارانِ راستِ افراطی بوده است. باری، اگرهم با چنین انگیزه ای به این بحث دامن زده باشند، اکنون که بحث درگرفته است، می بینیم که هرکسی از زاویه ای و با حساسیّتِِ ویژه ای در آن درگیر می شود و به باروَر شدنِ آن کمک می کند.

 

 آنچه مسلّم است حضورِ میلیونیِ مهاجرانِ مسلمان در فرانسه و مسائل و مشکلاتی که گروه هایی از آنان و فرزندانشان برایِ این کشور ایجاد کرده اند، یکی از علّت ها یا دست کم یکی از دستاویزهایِ راست گرایانِ حاکم در به راه انداختنِ این بحث بوده است. حقیقت این است که اقلیّتِِ چشمگیری از فرزندانِ این مهاجران نه تنها مِهر و علاقه ای به این کشور ندارند، بلکه ارزش ها و نشانه هایِ ملّی آن را خوار می دارند. امّا برپایه ی پژوهش هایِ مُعتبر، ۸۰ درصدِ مسلمانانِ فرانسه صادقانه به این کشوردلبسته اند وانتظار دارند که فرانسویان آنان را شهروندانِ واقعی این کشور بدانند و هنگامی که با آنان رو به رو می شوند، هویّت شان را به اصل-و-تبار و رنگ- و-رو و رُخسارِ خاورمیانه ای و شرقی شان فرونکاهند. تنها ۴۴ درصد از فرانسویان آنان را شهروندِ فرانسوی می شمارند. بنابراین، اگر قرار است که هویّتِِ ملّیِِ این کشور را از نو تعریف کنند، باید به آن ۵۶ در صد از فرانسویان نیز که هویّتِِ ملّیِ را با رنگِ پوست و دین و نژاد و تبار تعریف می کنند، بیاموزانند و بپذیرانند که به مهاجرانِ مسلمان و افریقایی به چشمِ شهروندانِ فرانسوی بنگرند.

البتّه اصطلاح هایی مانند مهاجرانِ مسلمان یا مسلمانانِ فرانسه اصطلاح هایی نادقیق و ناروشن اند. این اصطلاح ها را جامعه شناسان جا انداخته اند. بسیاری از این مهاجران پایبندِ باوَرهایِ دینی نیستند. بنابراین، منظور از مهاجرانِ مسلمان، مهاجرانی هستند که از کشور هایی با فرهنگِ اسلامی می آیند. از آنجا که این اصطلاح ها را سال هاست در گفتمان هایِ سیاسی و بررسی هایِ جامعه شناختی به کار می برند، گریزی از کاربُردِ آن ها نیست. برایِ فرانسویِ عادّی همه ی مهاجرانی که از کشورهایِ به اصطلاح دنیایِ اسلام می آیند، مسلمان اند و گویا با فرهنگ هایِ مسیحی و یهودی بیگانه اند یا سرِ ناسازگاری دارند. سارکوزی در گُفتارهایِ سیاسی اش بارها از ریشه هایِ مسیحیِ فرهنگِ فرانسوی سخن گُفته است. شاید کاربُردِ اصطلاح هایی مانند مهاجرانِ مسلمان به منظورِ توجیهِ ناتوانی و گیر-و-گرفتاریِ دولت در جذبِ این مهاجران در جامعه ی فرانسه باشد. گویا یکی از هدف هایِ بحثِ گُسترده درباره ی هویّتِِ ملّی، دلبسته کردنِ فرزندانِ این مهاجران به کشور و فرهنگِ فرانسه است.

 مهروعلاقه به یک کشور، چنان که به یک شخص، حسّی است که به طورِ طبیعی درآدمی پدید می آید و می توان آن را منتقل کرد. چنین حسّی را نمی توان به زور در خود یا درکسی ایجاد کرد. اگر قراراست که این حس در مهاجران و فرزندانِ آنان بیدار شود، باید تعریف هایِ فرسوده و محدودِ هویّتِِ ملّی را کنار گذاشت.

فراموش نکنیم که بیشترِ این مهاجران از مستعمره هایِ پیشینِ فرانسه می آیند و پس ازجنگِ جهانیِ دوّم و به طورِ عمده از واپسین سال هایِ دهه ی هفتادِ میلادی، زمانی که اقتصاد فرانسه به نیرویِ کارِ آنان سخت نیاز داشت، به درخواستِ دولتِ فرانسه در این کشور جایگیر شدند.

پیش ازجایگیر شدنِ این مهاجران در فرانسه، کمتر پیش می آمد که کسی در این کشور مشکلی به نامِ هویّتِِ ملّی داشته باشد یا نیازی به بازاندیشیِ هویّتِِ فرانسوی اش احساس کند. فرانسوی با تاریخش یکی بود و با پَست و بلندِ آن می زیست. پس از جنگِ جهانیِ دوّم با سرازیر شدنِ انبوهِ مهاجران به ویژه مهاجرانِ مسلمان به این کشور، غیریّتی با همه ی ابعادِ فرهنگی اش در جامعه ی او پدیدار شد که می خواست مانند او و در کنارِ او زندگی کند و برابرِ با او از امکاناتِ این کشور بهره مند شود. در عینِ حال می خواست به باورهایِ دینی و آداب- و- رسوم خود وفادار بماند. در برابرِ چنین غیریّتی بود که نیازِ به تعریفِ هویّتِِ فرانسوی در میانِ گروه هایی از مردمِ این کشور احساس شد و راستِ افراطی به بهترین وجه از آن سود جُست.

نخستین خطایِ راست گرایانِ در قدرت این است که گُمان می کنند هنوز می توان در تعریفِ هویّتِِ ملّی به اصل-و-تبار و به تاریخِ ملّی تکیه کرد. درحالی که نه فرانسویان تبارِ مشترک دارند و نه آنچه زیرِعنوانِ تاریخِ ملّی ازآن یاد می کنند، تاریخِ واقعیِ این کشور است. اصولا تاریخ هایِ ملّی همه ساختگی اند. مورّخانِِ برجسته ی فرانسوی در این باره بسیار نوشته اند. شاید بتوان گُفت که آنان پیشگامِ نقدِ تاریخِ ملّی در اروپا بودند.

دوّمین خطایِ آنان این است که فکر می کنند با تشکیلِ وزارتخانه ای زیرِعنوانِ هویّتِِ ملّی می توانند چهارچوبی برایِ هویّتِِ مشترکِ فرانسوی تعیین کنند. درحالی که احساسِ هم هویّتی ارادی نیست و نمی توان آن را با بخشنامه و فرمانِ حکومتی ایجاد کرد.

سوّمین خطایِ آنان این است که گُمان می کنند هویّت، واقعیّتی پایدار و تغییر ناپذیراست و این نکته ی اساسی را فراموش می کنند که هویّت ها بسته به روایتی که آدمیان درهر زمانی درباره ی خود سرِهم می کنند، ساخته می شوند. درنتیجه، هرهویّتی مُوقّتی است. رَوندِ هویّت سازی رَوندی باز و دگرگونی پذیر است.

چهارمین خطایِ آنان این است که هویّتِ ملّی را با بستگی ها و دلبستگی هایِ آدمیان یکی می گیرند. بستگی هایِ دینی و دلبستگی هایِ فرهنگی آدمیان در یک جامعه ی دموکراتیک و لائیک ربطی به هویّتِِ ملّیِ آنان ندارد.

 پنجمین خطایِ آنان این است که می خواهند هویّتِِ فرانسوی را نه نسبتِ به همسایگانِ اروپاییِ این کشور، بلکه درواکنش به کسانی تعیین و تعریف کنند که دراین کشور زندگی می کنند و ظاهرا شهروندانِ قانونیِ این کشورند و در رأی گیری ها و انتخابات شرکت می کنند. در واقع، طرحِ پرسشِ هویّتِِ ملّی در اوضاع و احوالِ کنونیِ این کشور، نشانه ی اضطراب و نگرانی است. واکنشی است در برابرِ فرهنگ ها و رفتارهایی که در چهارچوب هایِ آشنا و مأنوس نمی گنجند.

برخلافِ آنچه راست گرایانِ در قدرت می پندارند، فرانسویانِ مسلمان در لحظه هایی با فرانسویانِ مسیحی احساس ِهم هویّتی می کنند واین احساس را به واقع می زیند که اهلِ سیاست وایدئولوژی هایِ سیاسی صحنه را خالی می کنند. برایِ مثال، رویدادهایی مانند جامِ جهانیِ فوتبال، فرانسویان را از هراصل و تباری بیشتر به هم نزدیک می کند. هنگامی که در ۱۹۹۸، تیمِ فوتبالِ فرانسه برنده ی جامِ جهانی شد، همین فرزندانِ مهاجرانِ به اصطلاح مسلمان، درفشِ ملّیِِ فرانسه را در کوچه ها و محلّه ها وخیابان هایِ پاریس و دیگر شهرهایِ این کشور برافراشته بودند و یکصدا سرود ملّیِِ فرانسه می خواندند. زیرا هویّت، بیش از آنکه با اصل و تبار و گذشته ی دور و تاریک آدمیان که غالبا ساختگی و فرضی است، سرو کار داشته باشد، با ذهنیّتِِ آنان سر و کار دارد. هویّتِِ واقعیِ آدمی در لحظه هایی ساخته و پرداخته می شود که او می کوشد تا معنایی به زندگیِ اینجا-و-اکنونیِ خود بدهد و به قولِ فیلسوفان، تبدیل به سوژه شود.

ششمین خطایِ راست گرایانِ در قدرت این است که در بحث از هویّت از حدّ و حدودِ کیستیِ اداریِ آدمیان فراتر نمی روند. به ذهنیّتِِ آنان و به معنایی که می کوشند تا به زندگیِ خود بدهند و در طی آن هویّتِِ واقعیِ خود را می سازند، توجهّی نمی کنند.

هفتمین خطایِ آنان این است که از آغازِ این بحث، مرزِ ملّی و ملّت پرستی را به هم ریخته اند. ملّت به همه کسانی گُفته می شود که امروز با کارتِ شناساییِ فرانسوی در زیرِ قوانینِ این کشور زندگی می کنند، جدا از اینکه از کُجا می آیند و چه دینی دارند. هنگامی که پایِ تبار و دین و نژاد به میان می آید، سر و کارِ ما دیگر نه با ملّت بلکه با ملّت پرستی است. همین در کنارِ هم قرار دادنِ هویّتِ ملّی و مشکلاتِ خارجیانِ فرانسوی شده، به هم ریختنِ مرزِ میانِ ملّی و ملّت پرستی است. آیا آن فرانسوی ِموبور و چشم آبی را که برایِ فرار از پرداختِ مالیات در فرانسه، کشور خود را ترک کرده و در سویس جایگزین شده، هنوز می توان فرانسوی و به عبارتِ بهتر، عضوی از ملّتِِ فرانسه دانست؟ اگر بگویند آری، پس باید بپذیریم که هویّتِِ ملّی ربطی به خاک ندارد و اگر بگویند نه، ربطی به خون ندارد. عربِ مسلمان می تواند هویّتِِ فرانسوی اش را، آن چنان که خود می پسندد، در خاکِ فرانسه بسازد. به شرط آنکه دیگران، چهارچوب هایِ پیش ساخته ی هویّتی براو زورآور نکنند. هنگامی که در مدرسه به فرزندِ مهاجرِ مسلمانِ مغربی، ذیلِ تاریخِ ملّیِِ این کشور، تاریخِ گُل ها، نیاکانِ فرضیِ فرانسویان، را تدریس می کنند و ازتاریخِ زنده ی پدرانِ او سخنی نمی گویند، چگونه از او انتظار دارند که با همکلاسی هایش احساسِ هم هویّتی کند. چه اشکالی دارد اگر اندکی از تاریخِ زنده ی خود او و پدرانش را نیز در برنامه هایِ درسی بگنجانند. او در این سرزمین زاده شده است و پرورش یافته است و تاریخِ او، چه بخواهند و چه نخواهند، دیری است که جزوِ تاریخِ فرانسه است.

هویّتِ فرانسوی یگانه و یکپارچه نیست. تاریخِ فرانسه نیز چندگانه و چند پارچه است. پذیرفتنِ این حقیقت برای ذهن هایِ ایدئولوژی زده دشوار است.

از فرانسه

آفریقا/چین

اعطای وام دیگری از سوی چین به کشورهای آفریقائی

نخست وزیر چین اعلام کرد که کشورش خواستار گسترش همکاریهای مشخص خود بوده، می خواهد در مسائل صلح و امنیت آفریقا نیز نقش داشته باشد. نخست وزیر چین اعلام کرد که پکن در اجرای طرح های آبادانی ازجمله یکصد طرح مربوط به نیرو شرکت دارد.

08/11/200913:42 TU

کاخ "فونتن بلو" که ممکن است  محل آیندۀ موزۀ تاریخ فرانسه باشد

موزه ی تاریخ فرانسه

از زمانِ ژُرژ پُمپیدو، رئیس جمهوریِ فقیدِ فرانسه، سنّتی در این کشور باب شده است که بنا بر آن، هر رئیس جمهوری بر خود فرض میداند که با تأسیس موزه ای، یا با برپاکردنِ یادمانی، نشانی از خود در چشم اندازِ فرهنگی و تاریخیِ فرانسه باقی بگذارد. به پیروی از این سنّت است که نیکُلا سارکوزی، رئیس جمهوریِ کنونیِ فرانسه، می خواهد موزه ای به نام موزه ی تاریخِ فرانسه بنیاد کند .

23/10/200913:30 TU

فرانسه

ژان لوک نانسی.

همبستگی بامردم ایران

"نمی توانیم بپذیریم که بیان آزاد و عادلانۀ شهروندان جمهوری اسلامی ایران به دسیسه های بیگانگان نسبت داده شود".

10/07/200915:00 TU

برنار هانری لوی در تجمعی در میدان حقوق بشر پاریس

حضور برخی شخصیت های برجسته فرهنگی و سیاسی فرانسه

ده ها نفر امروز، جمعه درساعت یک بعد از ظهر، میدان حقوق بشرپاریس در همبستگی با خواست ابطال نتایج انتخابات در ایران گرد هم آمده بودند. برخی شخصیت های برجسته فرهنگی و سیاسی فرانسه نیز در این جمع حاضر بودند.

20/06/200914:51 TU

شارل آزناوور

شارل آزناوور هشتاد و پنج ساله شد

شارل آزناوور در سال ١٩٢٤ از پدر و مادری ارمنی ، زادۀ گرجستان و موقتاً ساکن پاریس، به دنیا آمد. پدر بزرگ پدرش آشپز تزار روس نیکلای دوم بود و خانوادۀ مادرش از تجار ارمنی ترکیه بودند. شارل آزناوور زمانی در پاریس به دنیا آمد که پدرو مادرش درراه مهاجرت از گرجستان به آمریکا مدت کوتاهی توقف کرده بودند. شاید تولد شارل باعث شد که آنها در فرانسه بمانند.

26/05/200910:00 TU

فرانسه

آلن باشونگ (Photo : E. Sadaka/RFI)

در گذشت آلن باشونگ خوانندۀ فرانسوی

آلن باشونگ، خواننده، ترانه سرا و آهنگساز فرانسوی در روز شنبۀ چهاردهم ماه مارس در سن ٦١ سالگی پس از یک بیماری طولانی درگذشت. آلن باشونگ از پائیز سال ٢٠٠٧با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کرد.

16/03/200916:35 TU

سالن کتاب   2009  در پاریسDR

گشایش بیست و نهمین نمایشگاه کتاب پاریس

سه هزار نویسنده، هزار ناشر و سی و پنج نویسنده از مکزیک که میهمان ویژۀ نمایشگاه کتاب امسال پاریس هستند،از روز جمعه بزرگترین رویداد فرهنگی و انتشاراتی فرانسه را بوجود می آورند

14/03/200917:46 TU

کلود بری

"کلود بری"، کارگردان و تهیه کنندۀ فرانسوی درگذشت

او یکی از مطرح ترین چهره های سینمای معاصر فرانسه است و آخرین فیلمی که تولید کرد، پیش "شتیها"خوش آمدید، بزرگترین موفقیت مالی سینمای فرانسه را داشت. او که به هنگام مرگ هفتاد وچهار سال داشت یکی از بارز ترین چهره های سینمای فرانسه بشمار می رود.

15/01/200914:19 TU

"گاستون لونوتر"(Photo : AFP)

مرگ"گاستون لونوتر" شیرینی پز به نام فرانسوی

در کشوری با سنت آشپزی بزرگ ، طبیعتأ آشپز ها وشیرینی پزها ی خوب وخلاق هم از وجهۀ بسیار بزرگی برخوردار می شوند. این سنت که از دوران های گذشته به فرانسویان رسیده، همچنان ادامه دارد.

13/01/200914:04 TU