اخبار
پیش از این در خبر ها
افغانستان
به قلم : شهلا رستمی
تاریخ انتشار مقاله 16/01/2010 به روز شده 16/01/2010 15:49 TU
دنیای عکس ایران در سوگ
بهمن جلالی، هنرمند عکاس، عصر روز جمعه، 25 دی ماه برابر با 15 ژانویه در تهران، در 65 سالگی، در گذشت.
سخن در مورد چنین هنرمندی که با عشقی وافر از عکاسی ایران و لزوم نگهداری میراث عکاسی این کشور صحبت می کرد، چندان آسان نیست. چرا که در سخنان او عشق، تأثر، خشم، ناتوانی و امیدواری درهم می آمیخت. سوز موقعیت های از دست رفته، سهل انگاریها، بی علاقگی ها در ارتباط با گنجینه ای در حال از بین رفتن، گنجینۀ عکس های قدیمی ایران، در صدایش احساس می شد.
به بخشی از یک گفتگو با او که در هشتم ماه ژوئیه 2007 انجام گرفته گوش می کنیم :
بهمن جلالی این سخنان را باز هم طی میزگردهائی که به مناسبت نمایشگاه "165 سال عکاسی ایران" در پایان سال 2009، در موزۀ هنرهای اولیۀ پاریس "که برانلی" تشکیل داده شده بود و او خود یکی از برگزینندگان عکس هایش بود، تکرار می کرد. جالب اینجاست که این هنرمند خلاق و متعهد فارغ التحصیل رشته ی علوم سیاسی و اقتصاد بود و عکاسی را به شکل تجربی آموخته بود.
به هر حال از دست رفتن هنرمندی از این گونه جائی بسیار خالی در دنیای عکاسی ایران به جا خواهد گذاشت. باشد که علاقمندان دیگر این مشعل را زنده نگهدارند و نگذارند که گنجینه عکس ایران بیش از آنچه برش گذشته، آسیب ببیند.
"شیرین" کیارستمی و ملاقات با سینما روها
دنیای سینما و فیلم های تازه جای خاصی را در برنامۀ راه ابریشم این هفته اشغال خواهد کرد. یکی از فیلم هائی که کنجکاوان منتظرش بودند، "شیرین" ساختۀ عباس کیارستمی است که در روز 20 ژانویه اکران خواهد شد و دیگری، "شکست ناپذیر"، ساختۀ "کلینت ایست وود"، کارگردان و هنرپیشۀ آمریکائی، است که هم اکنون به روی پرده سینما ها ست.
اشاره به فیلم "کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد"، ساختۀ بهمن قبادی هم لازم است که از فروش بسیار خوب و نادری برای یک فیلم ایرانی برخوردار بوده و هم اکنون، پس از سه هفته نمایش، شمار تماشاگران آن در روز 12 ژانویه به 153 644 نفر رسیده است.
حال به استقبال فیلم "شیرین" برویم که در فستیوال ونیز به نمایش در آمد و در روز 20 ژانویه به روی پردۀ سینماها خواهد آمد. در این فیلم خاص که بار دیگر حکایت از نو آوری و ریسک کردن عباس کیارستمی دارد، ما تنها چهرۀ 115 هنرمند زن ایرانی را می بینیم که به تماشای نمایش "خسرو و شیرین" نشسته اند و با پیش رفتن نمایشی که ما نمی بینیم تنها از راه شنیدن صدای آن با آن همخو و همسو می شویم. البته حالات چهرۀ این زنان به جنبۀ دراماتیک داستان کمک می کند و امکان می دهد با ساختن تصاویر ذهنی ازآن، کاملأ در گیرش شویم. البته این تجربه به گونه ای در نمایش تعزیه که آن هم هدفش شکار نگاه و حال تماشاچی بیش از خود نمایش بود، توسط عباس کیارستمی به کار گرفته شده بود. اما این تجربه در فیلم شیرین به نهایت خود می رسد.
تازگی دیگر، استفاده از چهرۀ زنان است و این پرسش را بر می انگیزد که آیا کارگردانی که توسط پاره ای "زن ستیز" معرفی شده چون در فیلم های دیگرش زنان تقریبأ وجود ندارند، میخواهد این کمبود را جبران کند ؟
از عباس کیارستمی پرسیدم هدف از انتخاب این سبک چه بوده و آیا پس از نمایش این فیلم در شماری از فستیوال ها، او احساس می کند که به این هدف خود رسیده است ؟ عباس کیارستمی در آغاز با خشمی دوستانه به اتهام زن سیتز بودنش بازگشت و گفت که در بیشتر فیلم هایش زن نقشی اساسی را داشته از گزارش گرفته تا "تن"، زنها به گونه ای حضور داشته اند.عباس کیا رستمی همچنین خبر از بستن پروندۀ فیلم های تجربی اش را، دست کم به دلیل پاسخ ندادن به معیارهای اقتصادی بازار فیلم، با فیلم شیرین می دهد.
با سپاسگزاری از عباس کیارستمی باید اضافه کنم که هم زمان با نمایش "شیرین"، سینمای "ام کا دو " برنامه ای به نام : "عباس کیارستمی ، عبور از راههای دیجیتالی" بر گزار می کند که در آن "ای بی سی آفریقا"، "تن"، "تن آن تن"، "پنج" و "جاده های کیا رستمی" نشان داده خواهند شد.
"شکست ناپذیر" یا چگونگی استفاده از ورزش در سیاست
فیلم مهم دیگری که به روی پردۀ سینماها آمده، فیلم "شکست ناپذیر"، ساختۀ "کلینت ایست وود"، کارگردان و هنرپیشۀ آمریکائی است که در آن، این سینماگر با استعداد نشان می دهد که چگونه "نلسون ماندلا" ، به هنگام رسیدن به قدرت در سال 1995، با تکیه بر تیم راگبی "اسپرینگ بوکس"، تیمی که بارها پیش از مسابقات جام جهانی راگبی شکست خورده بود، توانست مردم یک کشور، که زخم ناسور "آپارتاید" را بر خود داشتند، متحد کند.
"کلینت ایست وود" با "شکست ناپذیر"، برگرفته از عنوان شعری که به ماندلا طی سی سال زندگی در یک سلول کوچک زندان، شهامت و امکان پایداری را داد، به یکی از تم های مورد علاقۀ خود باز می گردد اما این بار آن را در اندازه های یک اسطوره بیان می کند. "کلینت ایست وود" که حتا به اوباما رأی نداده و در گذشته نیز از کسی چون "رونالد ریگان" حمایت کرده، مجذوب شخصیت زندانی معروف "روبن آیلند" یعنی "ماندلا" می شود که علیرغم همۀ تلخی ای که از از دست دادن سالهای بسیار عمرش می توانست داشته باشد و از آن پس از رسیدن به قدرت برای انتقام جوئی استفاده کند، تنها به یک چیز می اندیشید : "بخشیدن و آشتی".
ساختار فیلم که رفت و آمدی است بین صحنه های تمرین و مسابقه، روابط "ماندلا" با اطرافیان، محافظان و سرپرست تیم "اسپرینگ بوکس" و نیز صحنه هائی از محیط اطراف و روابط انسانها، تماشاگر را در قلب این اسطوره انسانی قرار می دهد و بازی خارق العاده "مورگان فریمن" در نقش "ماندلا" که از او نامزدی برای جایزۀ اسکار نیز می سازد، به نزدیکی تماشاگر به شخصیت فیلم بسیار کمک می کند.
گفتنی است که در گذشته نیز "کلینت ایست وود" دو نقش مهم زندگی هنری "مورگان فریمن" را یکی در فیلم "بی رحم" و دیگری در فیلم "عزیز میلیون دلاری" به او داده است.
مرگ یکی از سردمداران "موج نو" در سینمای فرانسه
در روز 12 ژانویه "اریک رومر" سینماگر به نام فرانسوی و یک از بنیان گزاران "موج نو" در سینمای این کشور در 89 سالگی در پاریس درگذشت.
او که نام واقعی اش "ژان ماری موریس شرر" بود در سالهای 1957 تا 1963 سر دبیری نشریه مهم سینمائی "کاهیه دو سینما" را بر عهده داشت، بعدها در سال 1962 شرکت تولید و پخش فیلم "لوزانژ" را به همراهی "باربه شرودر" بر پا نهاد.
"اریک رومر" کار سینمائی خود را با فیلم "برج اسد" در سال 1959 آغاز کرد و سپس با 24 فیلمی که طی پنجاه سال آفرید، در بسیاری از فستیوالهای معتبر جایزه هائی ربود. "اریک رومر" دوبار با فیلم های "شبی با مود (1962 )، که نامزد جوایز اسکار بهترین سناریو هم شده بود و نیز "مارکیز او" (1976 ) در بخش مسابقه ای فستیوال کن شرکت کرد که برای این فیلم دوم جایزه بزرگ ژوری را ربود. فستیوال برلن در سال 1967 جایزه ویژه ژوری را برای فیلم "مجموعه دار" و در سال 1983، خرس نقره ای را برای "پولین در ساحل" به ارمغان آورد. سال 1988 هم جایزه مهم شیر طلائی فستیوال ونیز را برای فیلم "اشعه سبز" را نصیب او نمود. همین فستیوال در سال 2001 هم یک شیر طلائی برای مجموعه آثار وی با او اهدا کرد. که البته باید جوایز دیگرو فیلم های کوتاه فیلمهائی برای تلویزیون آموزشی مداری، نقد ها و کتابها را هم به این فهرست افزود.
"اریک رومر" که توجه خاصی به دخترهای جوان داشت، آخرین فیلم خود "عشق آستره و سلادون" را در سال 2007 ساخت و طی نمایش آن در فستیوال ونیز گفت من تصور می کنم که دیگر باید بازنشسته شوم.
او که علیرغم نزدیکی اش به "موج نو" از وابستگی به گروهی خاص پرهیز می کرد و تک رو بود، در سالهای 80، پیش از دیگران، به این فکر افتاد که باید همه چیز را در سینمای خود سبک کند که در صدر آنها بودجه ساخت فیلم قرار می گرفت. "اریک رومر" از این رو با اکیپ کوچکی به کار پرداخت و خود با ایجاد شرکت تولیدی "فیلم لوزانژ" ، مینیمالیسم و در فضای باز و استفاده کم از دکور، هزینۀ ساخت فیلم را بسیار پائین آورد. در واقع سینماگرانی که امروز با دوربین "دی وی" به ساختن فیلم می پردازند و خود را از بار و فشار تولیدات پر هزینه رها کرده اند، از میراث داران "رومر" به شمار می آیند. او همچنین برای اولین با به "کانال +"اجازه داد فیلمش را پیش از نمایش آن در سینما ها نشان دهد و این کار مانع از آن نشد که همان فیلم، "اشعه سبز"، جایزه شیر طلائی فستیوال ونیز را نرباید...
"اریک رومر" را به دلیل علاقه اش به کلام، "ماریو" و یا "آلفرد دو موسه" سینما می خواندند. در فیلم های "اریک رومر"، روایت و به ویژه روایت عشق عنصر مهم فیلم به شمار می آمد. علیرغم ساده نمائی فیلم هایش، او با دقت بسیار آنها را کارگردانی و خلق مر کرد و از این رو یک از بزرگترین کارگردانان فرانسه به شمار می آید.
"پاساژ" های "دوانو"
"روبر دوآنو"، عکاس معروف فرانسوی که بین سالهای 1976 تا 1980 همه پاساژهای پاریس را در نوردیه بود، می پرسید : " آیا در ماه دسامبر به پاساژهای سرپوشیده رفته اید ؟ نور آنها خاص است و با نور مکان های دیگر فرق می کند و صدای درون آنها هم متفاوت است. صدای پا ها را ما می شنویم و حتا به نظر مان می آید که کسانی که در آنها به سر می برند با کسانی که در نور زنگی می کنند فرق دارند".
هم اکنون سی عکس بر گرفته از کتابی به نام "پاساژها و گالری های قرن نوزدهم" در محل "لا مونه" پاریس به نمایش گذاشته شده که تا روز 17 ژانویه ادامه خواهد داشت.
سال "پرسل" به پایان رسید اما "ملکه افسانه ای" بر جا ماند
سال گذشته، سال " هانری پرسل"، آهنگساز قرن هفدهم انگلستان بود.
اما بار دیگر اپرای رویائی و افسانه ای او که برداشتی است از "رویای یک شب تابستانی" شکسپیر و با طراحی "جاناتان کنت" پس از شرکت در فستیوال مهم اپرای "گلیند بورگ"، اکنون از تاریخ 16 تا 24 ژانویه در محل "اپرا کمیک" پاریس به روی صحنه می آید. و نظر به این که این ژانر رایج در قرن هفدهم را می توان "اپرا- نمایش" خواند، شماری هنرپیشه خوب تآتر انگلیس نیز در آن شرکت دارند که این هم به جذبه این نمایش می افزاید.
"ویلنی بر روی بام"
از چندی پیش، حضور باله های روسی، تآتر، فیلم و هنرهای دیگر روسیه باعث شده به گونه ای یک فصل "روسی" در پاریس به وجود بیاید که دست کم تا ماه آوریل ادامه خواهد داشت که طی آن گروه کر و رقصندگان "ارتش سرخ" به هنرنمائی می پردازند.
یکی از نمایش هائی که در گذشته بسیار مورد توجه و موفق بوده، فیلم و به ویژه موسیقی آن نیز در خاطره ها مانده، نمایش "ویلنی بر روی بام" و یا عنوان فرانسوی آن"اگر من ثروتمند بودم" است.
این نمایش که "تویه" یک شیرفروش یهودی را نشان می دهد که به شدت در تلاش معاش برای سیر کردن اعضای خانواده خود است و سه دختر دم بختش همۀ ذهن او را به خود مشغول کرده و در زندگی روزمره هم تعبیر خاص خود را از مذهب می دهد و به گونه ای با آن کنار می آید، به سبب ریتم تند، طنز و موسیقی اش بسیار جذاب می شود. نمایشی که از روز 19 تا 31 ژانویه در محل "پالاس" در پاریس بر روی صحنه خواهد بود.
راه ابریشم
30/01/201016:46 TU
23/01/201016:28 TU
09/01/201015:17 TU
04/01/201006:48 TU
26/12/200913:32 TU
19/12/200917:05 TU
05/12/200917:35 TU
28/11/200913:09 TU
28/11/200914:06 TU