Rechercher
Choisir langue

languages /

 

راه ابریشم

پینا باوش و آخرین رقص با مرگ

به قلم : شهلا رستمی

تاریخ انتشار مقاله  04/07/2009 به روز شده  04/07/2009 14:00 TU

"پینا باوش" و آخرین رقص با مرگ

پینا بوش، طراح رقص.(عکس: AFP)

پینا بوش، طراح رقص.
(عکس: AFP)

یکی از مهمترین طراحان بالۀ مدرن، "پینا باوش" در روز 30 ژوئن، به دنبال ابتلا به بیماری سرطان در گذشت. سرطانی که تنها شش روز پیش از مرگش کشف شد و به شکلی برق آسا این چهرۀ رقص اکسپرسیونیسم آلمان را از پای در آورد.

او مبتکر سبکی از رقص و گروه باله ای به نام "تانس تآتر ووپرتال" در سال 1973 بود که همواره همۀ رقصندگانش، با وفاداری کامل، با آن همکاری کرده اند. علت این است که "پینا باوش" نیز همواره آنان را در همۀ اجراها همراهی می کرد و هر شب و در همۀ شهرها به تماشای رقصشان می نشست و آن را تصحیح می نمود.

"پینا باوش" علاوه بر ابداع سبکی آزاد که بر پایۀ کار دقیق و اصولی هنر رقص قرار داشت، شهرهای مختلف جهان را هم موضوع  باله های خود قرار میداد. به عنوان مثال "رم-ویکتور"، "پالرم، پالرمو، پالرمو"، "مادرید - تانزآبند 2 " ، "لس آنجلس- نور دو" و بسیاری دیگر.

تآتر شهر پاریس که اولین همکاری را با او در سال 1979 آغاز کرد دیگر رهایش ننمود و حاصل این سی سال همکاری، باله هائی مهم چون "کافه مولر"، " باندونئون" ،"والس" ... بود.

علت موفقیت "پینا باوش" نه تنها آمیختن متدهای کلاسیک، داشتن رپرتوآر و پارتیسیون، بلکه توجه و پذیرفتن ایده ها و نوآوری های گروه رقصش بود. او این رقصندگان را در شرایطی قرار میداد که از خود ابتکاری به خرج دهند و کیفیت های آنها را از وجودشان بیرون می کشید. در زمینۀ انتخاب موسیقی هم، این طراح رقص و رقصندۀ ماهر از هیچ موسیقی ای رویگردان نبود. از جمله در بالۀ "گله های ملکه" قطعه ای از موسیقی محلی ایران را به کار برد.

علت دیگر این موفقیت، پافشاری در نوآوری و مبارزه با مشکلات بود، مشکلاتی که از زمان کودکی در برابرش قرار داشت چون متعلق به خانوادهای بود که با کافه - رستوران خود امرار معاش می کردند و از هنر و به ویژه باله هم چندان چیزی نمی دانستند.

"پینا باوش" با این حال توانست در پانزده سالگی به  کلاس رقص "کورت یوس"، استاد اکسپرسیونیسم و رقص مدرن آلمان در "اسن" راه پیدا کند. کسی که در سال 1932، نخبگان و مردان سیاسی  را که به گفتۀ وی قدرت را به دست یک فرصت طلب- که منظور هیتلر است-  سپرده اند، به باد تمسخر می گرفت.

"پینا باوش" در سال 1959 به نیویورک سفر کرد و در "جولیارد اسکول" به تحصیل پرداخت. و سپس به آلمان بازگشت و حرفۀ خود را به عنوان رقصنده آغاز نمود و پس از بر پان هادن، گروه رقصش در سال 1974 به تسخیر صحنه های مهم رقص در جهان پرداخت.

هنرپیشۀ "تراموآئی به نام هوس" در گذشت

کارل مالدن

کارل مالدن

"کارل مالدن" را اکثر سینما روهای قدیمی می شناسند. این هنرپیشۀ مهم سینمای آمریکا که به آسانی همۀ نقش ها را ایفا می نمود، در روز اول ژوئیه در 97 سالگی در منزلش در "لوس آنجلس"، به مرگ طبیعی درگذشت.

 او که در سال 1912 از مادری "چک" و پدری صرب، در آمریکا به دنیا آمد، بسیار زود تحصیلات را رها نمود و در یک کارخانۀ ذوب آهن مشغول به کار شد. اما دیری نپائید که به تآتر رو آورد و  در سال 1947 در نمایشنامۀ "تراموآئی به نام هوس"، در برادوی به روی صحنه رفت. در آن جا بود که با "الیاکازان"، کارگردان معروف آشنا شد وآنگاه به سینما راه یافت.

"کارل مالدن" سپس در فیلمی به همین نام و نیز "در بارانداز"  ساختۀ همین کارگردان بازی کرد و برای ایفای نقش در"تراموآئی به نام هوس" در سال 1951 جایزۀ بهترین هنرپیشۀ مرد را در یک نقش دوم دریافت کرد. "کارل مالدن" سپس علاوه بر بازی در کنار "مارلون براندو" در"بارانداز" در دهها فیلم ایفای نقش نمود.

"کارل مالدن" که از طنز خاصی برخوردار بود، بینی پهنش را که بارها در مسابقه های بیسبال شکسته بود، مسخره می کرد و می گفت : حسن این بینی در این است که وقتی وارد یک پارکینگ می شوید فوری محل مخصوص معلولان را دراختیارتان می گذارند...

"مایکل دوگلاس"، هنرپیشۀ معروف و پسر "کرک دوگلاس"  پس از مرگ "کارل مالدن" در بیانیه ای که منتشر کرد، گفت :" او نه تنها همسر و پدر خوبی بود، بلکه تنها کسی بود که به من فهماند که یک هنرپیشه جزئی از یک گروه است و نمی تواند همۀ موفقیت یک سری تلویزیونی ویا یک فیلم را به خود نسبت دهد..."

 "کارل مالدن" در سالهای 70 به بازی در سریال های تلویزیونی پرداخت و از سال 1993 به بعد، به جز یک ظهور کوچک در فیلمی در سال 2000، در هیچ فیلمی بازی نکرد.

فستیوال شهر "لاروشل" و بزرگداشت کارگردانان جوان

هفتۀ گذشته در مورد برنامۀ امسال سی و هفتمین فستیوال غیر مسابقه ای شهر "لاروشل" در غرب فرانسه صحبت رفت و "پرون آنگلر" مدیر هنری این فستیوال در مورد دو کارگردان جوان که از آن ها در این فستیوال بزرگداشت، به عمل آورده شد، رامین بحرانی، کارگردان ایرانی-آمریکائی و " بنت همر" کارگردان نروژی صحبت کرد.

آلبته در کنار این دو، "نوری بیلچه جیهان"، کارگردان ترک نیز فراموش نشده که او شاید شناخته شده تر از دو همکار دیگرش در میان مردم باشد و امسال به مناسبت سال ترکیه، او و سینمای کشورش در سراسر فرانسه حاضر خواهند بود.

رامین بحرانی از میراث فرهنگی خود دور می شود

خداحافظ سولو.

خداحافظ سولو.

رامین بحرانی که آخرین فیلمش "خداحافظ تنها"، پیش از اکران عمومی آن به نمایش در آمد، در سفری برق آسا به "لاروشل" توضیحاتی پیش از نمایش فیلمش داد.

این فیلم که داستان و پرداختش سینما روها را بسیار به یاد "طعم گیلاس" کیارستمی می اندازد، ماجراهای یک راننده تاکسی و مردی مسن را نشان می دهد که میخواهد در روز معینی او را به مکانی خاص ببرد. رفتار مرد مسن و کنجکاویهای رانندۀ تاکسی به تماشاگر می فهماند که آن محل خاص صخره ای است که از آن به آسانی می توان خود را به پائین پرتاب کرد.

گر چه این فیلم با دو فیلم اول این  کارگردان، "مرد دکه ران" و "چاپ شاپ"در ظاهر تفاوت دارد، اما باز هم، با استفاده از یک مهاجر سنگالی به عنوان راننده تاکسی، رامین بحرانی باردیگر به دنیای کسانی که از کشورهای دیگر و با فرهنگی دیگر می آیند و برای امرار معاش و دوست یابی تلاش می کنند، سری می زند.

او خود گرچه به خانواده ای تعلق دارد که هدفش از مهاجرت، مسائل اقتصادی نبوده، با این حال معضلش خارجی ها باقی می ماند. رامین بحرانی که در گذشته علاقه و تأثیرگیری را از سینمای عباس کیارستمی و همچنین سینمای امیر نادری یاد آوری می کرد، در سخنان خود هر گونه شباهتی به این نخبگان سینمای ایران را رد کرد.

او ظاهرأ میخواهد با ساختن یک فیلم "وسترن" از این میراث بیشتر کناره گیرد. به هر حال فیلم "خداحافظ تنها" هم گرچه کیارستمی را به یاد می آورد، اما کاملأ به سلیقۀ آمریکائی ها  ساخته شده و طبیعتأ ظرافت کیارستمی را در پرهیز از احساساتی کردن تماشاچی، ترسیم ماهرانه "پرتره" هائی از شخصیت های گوناگون اجتماع و دید آنان از زندگی و نیز باز گذاشتن  پایان فیلم "طعم گیلاس" را ندارد.  

گفتنی است که "رد وست"، بازیگر نقش مردی که می خواهد خودکشی کند، در گذشته محافظ و راننده "الویس پریسلی"، سلطان راک" بوده و در 72 سالگی اولین نقش خود را در سینما ایفاء می کند.

"بنت همر" و میراث سینماگران بزرگ اسکاندیناوی

بنت هامر

بنت هامر

"بنت همر" کارگردان نروژی که هم نسل رامین بحرانی است و فیلم هایش سبک خاص خود را دارند و در وحلۀ اول بسیار تک رو به نظر می آید اما فیلم هایش درعین حال از یک سو طنز و پوچی حاضر در فیلم های "روی آندرسون" سوئدی و از سوی دیگر شخصیت های ضد قهرمان و بازنده "اکی کاریسماکی" کارگردان فنلاندی را به یاد می آورند.

از او پرسیدم تا چه حد این سینماگران بر آثار وی تأثیر گذاشته اند ؟

"بنت همر" : من، همچون کارگردانانی که بهشان اشاره کردید، حاصل ویژگیهای زمان خود هستم و مأخذ های من تنها از سینما نمی آیند، بلکه تجربیات مختلف زندگی ام، یعنی جائی که زندگی می کنم، اطرافیان و رویاهایم را هم در بر می گیرند. البته برخی مأخذها مهم تر از برخی دیگر هستد. به هر حال، قبلأ حتا از من در مورد تأثیر برخی از نویسندگان بر روی کارهایم هم می پرسیدند. اما فکر می کنم که من در ملاحظات خود فراتر از این ها می روم و گرچه در فیلم هایم وارد جزئیات می شوم، ولی از ورای این جزئیات می خواهم به برداشتی گسترده تر و جهانی تر دست بیابم. درعین حال نباید فراموش کرد که من نروژی هستم و نروژ در اسکاندیناویا قرار دارد و از طبیعت و جامعه ای که در آن بزرگ شدم تأثیر گرفته ام. از سوی دیگر، سرعت خبر رسانی  امروزی از ورای وسائل ارتباط جمعی هم را نمی توان نادیده گرفت که ما رابه  مأخذ پایه ای مشابهی می رساند.

پرسش : شما که در فیلم هایتان، همانگونه که خود اشاره کردید، به جزئیات بسیار می پردازید ، به درون شخصیت ها می روید و موضوع خود را اکثرأ در چهار دیواریهای محدود پرورش می دهید، چه نیازی داشتید که برای ساختن فیلم هایتان، ازجمله "یک روز بدون خورشید" (1997 ) و "فاکتوتوم" (2005 ) به دور دست ها سفر کنید ؟

"بنت همر" : کمی تصادفی بود، چون من نمیخواهم ذهنی بسته داشته باشم. و اگر از کشوری یا آب وهوائی خوشم بیاید سعی میکنم فیلمم را در آن جا بسازم. از سوی دیگر هدف غرق شدن در یک فرهنگ دیگر است. در مورد "فاکتاتوم" باید بگویم وقتی میخواستم فیلمی در مورد الکلیسم، علت وابستگی به الکل و یا چگونگی ترک آن بسازم، ناگهان به یاد کتابی از "چارلز بوکوفسکی" افتادم که در جوانی خوانده بودمش و فکر کردم بد نیست فیلمی درباره او بسازم.

پرسش : گر چه شخصیت "هنری چیناسکی" در "فاکتوتوم" در نگاه اول بسیار متفاوت از "اود هورتن" در فیلم "زندگی دوباره آقای هورتن" به نظر می آید، اما آنها در نهایت به یکدیگر شباهت دارند و شخصیت هائی هستند که فرصت های زندگی را از دست داده اند و شاید بتوان آنها را به گونه ای "بازنده" دانست، آیا شما ضد قهرمان ها و بازندگان را دوست می دارید ؟

"بنت همر" : البته شاید نتوان آنها را "بازنده" خواند و شاید بهتر باشد بگوئیم "خارج از گود" یا "حاشیه ای"، اما به هر حال، بله، من "ضد قهرمانها" و مردم عادی را دوست می دارم. من فکر می کنم که زندگی آدم های معمولی هم می تواند جالب باشد. حالا ممکن است شما بگوئید که زندگی آن ها را مورد توجه قرار دادن کاری  آسان و فرصت طلبانه است اما به هر حال بهتر از پرداختن به  شخصیت های کلیشه ای همیشگی است.

پرسش : آیا تصور می کنید با طنزی خاص – کمدی موقعیت ها- که شما بسیار از  آن برخوردارید، بهتر می توان پیام رسانی کرد ویا اینکه تصور می کنید اسکاندیناویها به اندازه کافی از طنز برخوردار نیستند ؟

 "بنت همر" : اگر شما به کار آن کارگردانانی توجه کنید که فیلم های تبلیغاتی می سازند، خواهید فهمید به چه علت برخی از آنان بسیار موفق هستند . علت این است که آنها از طنز خاص مردم اسکاندیناوی استفاده می کنند که تا حدودی به طنز انگلیسی ها نزدیک است و کمدی موقعیت هاست نه ساختگی. و من این نوع کمدی را بسیار می پسندم و تصور میکنم طنز، البته نه از نوع آن چه در برخی از کمدی ها می بینیم یعنی پرت کردن یک کیک به صورت دیگری، اما از نوع اسکاندیناویائی آن، بهترین راه برای گفتن داستان های جدی است.  

پرسش : فیلم های اسکاندیناو و دست کم فیلم های مولف ویا آنهائی که ما در فستیوال ها می بینیم شباهت بسیاری به شماری از فیلم های ایرانی چه از نظر فضا، ارامش و نبود خشونت دارند. آیا شما هم چنین احساسی را دارید ؟

"بنت همر" : البته، اما در عین حال فکر می کنم که می توان این شباهت ها را در بسیاری از فیلم های سینماگران مولف ومستقل پیدا کرد. ولو این که موضوع و یا شخصیت ها به نظر ما کاملأ متفاوت بیایند. علت این است که فیلم سازان در نهایت همگی از یک فرمول پیروی می کنند اما استعداد های خود را در چارچوب این فرمول، با سبک های مختلف ارائه می دارند.

پرسش : در گذشته شناخت همگان از سینمای اسکاندیناوی به "تئودور دریر" و یا "برگمان" خلاصه می شد، اما با ورود شماری سینماگر مستعد به صحنه، آیا می توان گفت امروز سینمائی به نام سینمای اسکاندیناو به وجود آمده و در این صورت ویژگی های این سینما در چیست ؟

"بنت همر" : البته من اختلاف میان فیلم های کشورهای مختلف اسکاندیناوی را می بینم و در عین حال هم نباید شخصیت مختلف افراد را فراموش کرد. اما علیرغم این که آن ها نمی خواهند از یکدیگر تقلید کنند، شباهت هائی در فیلمهایشان دیده می شود. از سوی دیگر، نظر به اینکه تولیدات این کشورها بسیار پائین است و به عنوان مثال در نروژ تنها 20 فیلم در سال ساخته می شود که نسبت به جمعیت پنج میلیونی آن کم نیست، به نفع  همه ماست که به منظور شناساندن سینما هایمان به خارجی ها، به جای نام بردن از تک تک کشورها، آن را زیر چتر سینمای اسکاندیناوی یا اروپای شمالی قرار بدهیم چون به هر حال نکات مشترک در آنها و حتا با فیلم های ایسلندی وجود دارد که این کشور هم جزو کشورهای شمال اروپابه شمار می آید.

"بنت همر" که با اولین فیلمش "تخم مرغها" در سال 1995 جایزۀ هفتۀ منتقدین فستیوال کن را ربود، با فیلم های بعدی اش نشان داد که استعدادی خاص در نشان دادن شخصیت های تنها دارد و می تواند چون "کاریسماکی" بدبختی های زندگی را با لبخند نشان دهد.

فیلم های "بنت همر" از این رو جذاب هستند که شخصیت های آن هیچ کاری برای خنداندن بینندگان نمی کنند و تنها موقعیتی که سینماگر آن ها را در آن قرار می دهد، کمدی به وجود می آورد.

یکی دیگر از علل موفقیت این فیلم ها انتخاب هنرپیشگان و دقت بسیار بر جزئیات سناریو  می تواند باشد. به عنوان مثال با انتخاب "مت دیلون" در نقش "هنری چیناسکی" در فیلم "فکتوتوم" که در واقع همزاد "چارلز بوکوفسکی"، نویسندۀ پر نبوغ، الکلی و  آواره است، "بنت همر" به این شخصیت بعد و منشی دیگر می بخشد. بازی بسیار خوب و طبیعی "بورد اووه" در فیلم "دربارۀ هورتن" یا "زندگی دوبارۀ آقای هورتن" که در سال 2008 در بخش نوعی نگاه فستیوال کن، نظرها را بسیار به خود جلب کرد، نیز یکی از عوامل موفقیت این فیلم بسیار متأثر کننده و در عین حال امیدوار کننده است.

یکی از محاسن دیگر فیلم های "بنت همر" استفاده بسیار کم و منطقی موسیقی در فیلم هایش است. موزیکی که نظر به انتخاب دقیقش در ذهن تماشاگر باقی می ماند.

بنت همر

04/07/2009

 

شهر پاریس هم فستیوال خود را برگزار میکند

هفتمین فستیوال "پاریس سینما" که از روز دوم ژوئیه کار خود را آغاز کرد و تا روز 14 ژوئیه ادامه خواهد داشت و ریاست هیأت داوران آن را "شارلوت رامپلینگ" بر عهده دارد، یک سری شبهای موضوعی نیز در چارچوب برنامۀ امسال خود پیش بینی کرده است. به عنوان مثال : نمایش کمدی های آمریکائی در سینما "شامپو"، فیلم های انیمیشن ژاپنی در سینما "دز اورسولین" و فیلم های مهم فستیوال کن از جمله "روبان سفید"، ساختۀ "مایکل هنکه " برندۀ نخل طلا و یا "زمان باقی مانده" ساختۀ "الیا سلیمان"، که هنوز اکران عمومی نشده اند.

در میان دوازده فیلم بخش مسابقه ای بین المللی این فستیوال آخرین فیلم امیر نادری، "وگاس: برپ ایه یک داستان واقعی" قرار دارد که در روزهای 4 و 5 ژوئیه، با حضور خود وی، در سینما "ام. کا. دو" به نمایش در می آید.

امسال سینمای ترکیه میهمان این فستیوال است و از "نوری بیلچه جیهان"، کارگردان ترک نیز بزرگداشت به عمل خواهد آمد. هم اکنون نمایشگاه عکس های این سینماگر در حاشیۀ فستیوال شهر "لاروشل" که بزرگداشتی از وی به عمل آورد، برگزار است.

فستیوال فیلم های مستند شهر"مارسی"

فستیوال مارسی

فستیوال مارسی

یکی از فستیوال هائی که بسیار از آن صحبت می رفت و علیرغم فعالیتش، چند سالی است که به دلیل تغییر مدیریت، رسانه ها چندان به آن نمی پردازند، فستیوال فیلم های مستند شهر"مارسی" است.

این فستیوال امسال از روز 8 تا 13 ژوئیه، در برگزاری خود و در بخش بین المللی فیلمی از پریسا یوسف دوست، کارگردان ایرانی تبار ساکن هلند را به مسابقه گذاشته است.

پریسا یوسف دوست پیش از این چند فیلم کوتاه ساخته و چند فیلم نیز در دست پایان دارد.

از فستیوال ها بگذریم و به فیلم هائی اشاره کنیم که این هفته به روی پرده سینما ها آمده اند.

"وقتی همه چیز درست کار می کنه"

وقتی همه چیز درست کار می کند.

وقتی همه چیز درست کار می کند.

"وقتی همه چیز درست کار می کنه" چرا باید از خود سئوال کرد، درسی است که "وودی آلن"در 74 سالگی به دیگران و یا در واقع به خود در فیلم "وقتی همه چیز درست کار می کنه" می دهد. فیلمی که پس از سه گانه ای که در انگلستان و "ویکی، کریستینا، براسلونا" در اسپانیا ساخت، بار دیگر ما را به دنیای "وودی آلنی" می برد که دوستش می داشتیم و آن دنیای یک نیویورکی روشنفکر، تلخ و ناامید است که همه چیز را زیر سئوال می برد.

در این فیلم "وودی آلن" به جای خود از "لاری دیوید" استفاده می کند که همۀ حرکاتش شبیه به  او است اما موهای سرش ریخته است. این پیرمرد تلخ که استاد فیزیک است بر حسب اتفاق با دختر جوانی برخورد می کند که کاملأ معمولی و حتا بی مغز و فراری است که دنبال خوراک و جا می گردد. با این حال خود را به پیرمرد از خود راضی که فکر می کند جایزۀ نوبل را نا حق از دست داده تحمیل می کند و او را به ازدواج با خود وا می دارد.

"وودی آلن" در این فیلم نه تنها گوشۀ چشمی به زندگی شخصی خود دارد که اکثر پیش داوری ها را زیر سئوال می برد. فیلمی موردپسند علاقمندان دوران نیویورکی این هنرمند.

" ازدواج به سبک ایتالیائی" هنوز به همان تازگی روز اول است

طلاق به سبک ایتالیایی

طلاق به سبک ایتالیایی

در سال 1962 ، "پیترو جرمی" سینماگر ایتالیائی با ساختن " ازدواج به سبک ایتالیائی"، یک کمدی ناب، شاید تصور نمی کرد فیلمش پس از 47 سال هنوز تازگی خود را حفظ کند و جمعیت زیادی را به سالن های سینما بکشاند.

 این فیلم که در روز 3 ژوئیه در حضور  "کیارا ماسترویانی"، دختر "مارچلو ماسترویانی" در سینمای "سن ژرمن ده پره" به نمایش در آمد، داستان عشق پنهانی یک بارون به دختر جوانی را به تصویر می کشد که همسری بسیار حسود دارد. در نتیجه بارون هزار و یک ترفند را در ذهن خود برای رهائی از دست همسرش مرور میکند. که البته همۀ این راه حل ها، نظر به ممنوع بودن طلاق در ایتالیای بسیار کاتولیک آن زمان، پیرامون کشتن و یا مرگ اتفاقی همسر می گردد... فیلمی پر محتوا، بسیار پر طنز و خوش ساخت.

بازی بی نظیر "مارچلو ماسترویانی" را در این فیلم نباید فراموش کرد که یکی از لحظات بی نظیر سینما را در دسترس بیننده می گذارد.

راه ابریشم

راه ابریشم

جعفر پناهی و فاطمه معتمد آریا

فستیوال سینما های آسیا

شانزدهمین فستیوال سینما های آسیا در شهر "وزول" در غرب فرانسه، تصمیم گرفت جایزۀ دوچرخۀ طلایی خود را به هنرمندان ایرانی به خاطر موضع گیری شجاعانه آنان در دفاع از آزادی و از جمله به جعفر پناهی و فاطمه معتمد آریا که پاسپورتشان مصادره شده، اهدا کند.

30/01/201016:46 TU

راه ابریشم

"چراغ جادو" و فیلم های رنگ شده

"سینماتک فرانسه" تا روز 28 مارس، در نمایشگاهی به نام "چراغ جادو و فیلم های رنگ شده"،  به کمک پروژکتورهای قدیمی، گنجینه خود و موزه فوق العاده سینمای شهر "تورینو"را به علاقمندان نشان می دهد.

23/01/201016:28 TU

راه ابریشم

بهمن جلالی

دنیای عکس ایران در سوگ

بهمن جلالی، هنرمند عکاس، عصر روز جمعه، 25 دی ماه برابر با 15 ژانویه در تهران، در 65 سالگی، در گذشت. سخن در مورد چنین هنرمندی که با عشقی وافر از عکاسی ایران و لزوم نگهداری میراث عکاسی این کشور صحبت می کرد، چندان آسان نیست. چرا که در سخنان او عشق، تأثر، خشم، ناتوانی و امیدواری درهم می آمیخت.

16/01/201015:49 TU

راه ابریشم

رضا دقتی و جایزه اسکار عکاسی که به مردم ایران و ندا آقا سلطان تقدیم شد

رضا دقتی در سخنان خود به هنگام دریافت جایزه خود گفت : "ما صدای کسانی هستیم که بی صدایند. ما اینجا هستیم تا جهان چشمانش را روی دردها و جنگ ها نبندد. من این جایزه را به کسانی تقدیم می کنم که در نبرد برای جهانی بهتر حتا از دادن جان خود نیز دریغ نکردند..."

09/01/201015:17 TU

راه ابریشم

فیلم من و ملکه80

وضع سینمای ایران در سالی که به پایان رسید

در حالیکه کشورهائی چون فرانسه و آمریکا علیرغم بحران اقتصادی از سال پرباری برای سینما برخوردار بودند، سینمای ایران، به جز چند مورد نتوانسته، به دلایل بسیار، از آن رشدی که سزاوارش است برخوردار شود. به چه دلیل ؟

04/01/201006:48 TU

راه ابریشم

نگاهی به رویدادهای هنری در آستانه سال نو

همزمان با جشن های نوئل یا کریسمس و در آستانۀ سال جدید میلادی شهر پاریس هم رخت نو بر تن کرده ودر گوشه و کنار آن آذین های مختلف به چشم می خورد.

26/12/200913:32 TU

راه ابریشم

آواتار

"آواتار" یا انسانیت و حفظ محیط زیست در سه بعد

این گرانترین فیلم تاریخ سینما، فیلمی سه بعدی از جیمز کامرون، درآستانه جشن های کریسمس و سال نوی مسیحی مور استقبال بسیاری از تماشاگران قرار گرفته به طوری که برخی از سینما های چند سالنی، دو سالن خود را همزمان به نمایش فیلم آواتار اختصاص داده اند.

19/12/200917:05 TU

راه ابریشم

نمایشگاه در موزۀ لوکزامبورگ

بازی نور و رنگ

موزه "لوکزامبورگ" در پاریس برای اولین بار آثار هنرمند خلاق آمریکائی " لوئیس کامفورت تیفانی"(1848-1933 ) را تا 17 ژانویه 2010 به نمایش می گذارد.

05/12/200917:35 TU

راه ابریشم

مایلز دیویس

"ما مایلز را می خواهیم" در شهرک موسیقی پاریس

شصت سال پس از اولین ورود "مایلز دیویس" ، ترومپت نواز معرف جاز به پاریس، و اجرای کنسرتی به همراهی "چارلی پارکر" و "سیدنی بشت" در سالن "پلییل"، شهرک موسیقی پاریس یک نمایشگاه بسیار کامل از زندگی هنرمندی بر پا کرده تا نشان دهد "مایلز هنوز زنده است".

28/11/200913:09 TU

راه ابریشم

از بیزانس تا استانبول

ترکیه و اروپا، نمایشگاه از بیزانس تا استانبول، پلی بروی دو قاره

نمایشگاه گران پاله،" از بیزانس تا استانبول، پلی بروی دو قاره"، نمایشگاهی بسیار جالب با سیصد شئی که از موزه های استانبول، فرانسه و کشورهای دیگر جهان می آیند و از روز 10 اکتبر تا 25 ژانویه، در جریان است، تاریخچۀ شهری را ترسیم می کند که هشت قرن پیش از میلاد مسیح بر پا نهاده شد.

28/11/200914:06 TU