اخبار
پیش از این در خبر ها
افغانستان
به قلم : ناصر اعتمادی
تاریخ انتشار مقاله 12/11/2009 به روز شده 12/11/2009 16:24 TU
برای خواننده فارسی زبان نیچه و آثار او اسامی ناآشنا نیستند. از بیش از سه دهۀ پیش به همت شماری از مترجمان بسیاری از آثار اصلی او به مرور به زبان فارسی برگردانده شده اند. با این حال اغراق نیست اگر بگوئیم که برغم کثرت ترجمه آثار نیچه به فارسی، هنوز حتا یک مطالعۀ انتقادی جامع در مورد اندیشه ها و آثار وی به همین زبان در دست نیست.
***
انتشارات فرانسوی دولگا تقریباً به طور همزمان دو مطالعۀ جدید در مورد افکار این متفکر آلمانی سده نوزدهم به فرانسه ترجمه و منتشر کرده که نه تنها از حیث نگاه، عمق و وسعت نظر مطالعاتی بس انتقادی و خواندنی هستند، بلکه به همین خاطر جایشان در زبان فارسی بسیار خالی است.
اولین کتاب، نیچه فیلسوف ارتجاعی* نام دارد به قلم موّرخ صاحب سبک ایتالیایی دومینیکو لوزوردو و دیگری نابودی عقل** به قلم ژورژ لوکاچ - از نادر نوابغ فلسفی سدۀ بیستم که برخی آثارش از جمله تاریخ و آگاهی طبقاتی و هگل جوان به همت زنده یاد محمدجعفر پوینده به فارسی برگردانده شده اند.
***
آنچه نقطه اشتراک آثار لوزوردو و لوکاچ به شمار می رود این است که افکار نیچه را به هیچ عنوان جهان بینی ای بی جانب تعبیر نکرده اند که گویا فرای تاریخ و تعارضات درونی آن قرار دارد. بالعکس : هر دو نویسنده کل آثار نیچه یا در حقیقت عقل ستیزی او را واکنشی بی پرده به آرمان های برابری خواهانه و آزادی خواهانه در تاریخ تمدن تفسیر نموده اند. و این خلاف غالب تعابیر معاصر است که کوشیده دفاع جانانه نیچه از "بربریت" و "برده داری جدید"، "نابودی نژادهای منحط" و یا "میلیون ها انسان عاطل" را به کنایات و استعاره هایی فروبکاهند که گویا معانی کاملاً متفاوت و یا متضاد با آنچه می گویند، در دل دارند.
دومینیکو لوزوردو در نیچه فیلسوف ارتجاعی نشان می دهد که دفاع از برده داری که غالبث آثار نیچه را به اشکال مختلف آکنده کرده در اصل نمودار گرایش های راست افراطی در فلسفه است که در نیمۀ دوم سدۀ نوزدهم در غرب به اوج می رسند.
لوزوردو تأکید می کند که نه تنها نخستین کتاب نیچه زایش تراژدی همزمان است با تجربۀ کمون پاریس، و نوعی واکنش، گیرم در قالب اسطوره، علیه آن، بلکه در پی این تجربه نیچه به طور پی گیر مروج و مدافع تدابیر شدید علیه "برده های" عاصی مُدرن می شود که ادبیات جدید از آنان بعضاً با عنوان "پرولتاریای جدید" یاد کرده است.
از نگاه لوزوردو، آثار نیچه به رغم پراکندگی سبک و مشغله شان هدفی واحد را دنبال می کنند که همان نابودی سوسیالیسم، دموکراسی و ایدۀ ترقی است.
***
در واقع، می توان گفت که الهام بخش کتاب لوزوردو به نوعی کتاب نابودی عقل اثر لوکاچ فیلسوف مجاری تبار است که برای اولین بار در سال ١٩٥٥ یعنی در آخرین دورۀ زندگی نویسنده منتشر شد و در کنار دیگر اثر مهم او، درآمدی بر هستی شناسی وجود اجتماعی، دو اثر مهم دورۀ پختگی وی به شمار می روند که همانند غالب آثار نویسنده به آلمانی نوشته شده اند.
نابودی عقل بی اغراق تا هنوز تنها مطالعۀ جامع انتقادی از افکار نیچه است که برغم گذشت بیش از نیم قرن از انتشار اول آن به زبان آلمانی هیچ از قدرت و درستی گزاره هایش کاسته نشده است. بالعکس این اثر به طرزی مرموز بازخوانی افول اندیشه در دورۀ معاصر، دورۀ ظهور و انحطاط امپراتوری های جدید، به شمار می رود.
در نابودی عقل لوکاچ نشان می دهد جهشی که انقلاب فرانسه در فلسفه آفرید در واکنش گرایش قوّی از عقل ستیزی در آلمان سدۀ نوزدهم (و در آغاز از خلال شخصیت هایی چون شلینگ و شوپنهاور) به وجود آورد که در پی نخستین انقلاب های کارگری اروپا در ١٨٤٨ و سپس ١٨٧١ مطرح ترین نمایندۀ خود را در شخصیت و آثار نیچه یافت.
لوکاچ تصریح می کند که نیچه به چنین مقامی دست نمی یافت اگر فعالیت فکری او با نخستین نشانه های ظهور امپریالیسم همزمان نمی شد.
انتخاب این دو تاریخ به ویژه تاریخ انقلاب ١٨٧١ فرانسه به هیچ وجه تصادفی نیست تا آنجا که در پی این دو تجربۀ تاریخی فلسفۀ بورژوازی مجادلات خود را بیش از پیش علیه دشمن جدید خود، یعنی سوسیالیسم، هدایت کرد.
علاوه بر ملاحظات و اشاره های وسیع خود نیچه در آثار و مکاتباتش، زمینه تاریخی فعالیت فکری او نیز نشان می دهد که نه تنها کمون پاریس و رشد احزاب توده ای سوسیالیستی به ویژه در آلمان، بلکه نبردهای پیروزمند بورژوازی علیه این احزاب تاثیری ماندگار بر اندیشه های او داشته و به یک معنا سمت و سوی آنها را نیز تعیین کرده اند.
در واقع، نفوذ خارق العاده اندیشه های نیچه که او را به نمایندۀ گرایشی از روشنفکران متعصب آلمان بدل نمود این است که نگارش آثارش با دورۀ بیسمارکی و اولین تلاش ها برای تأسیس دولت امپریالیستی در آلمان همزمان است. لوکاچ می گوید : "نقطۀ مرکزی که حول آن اندیشه های نیچه به هم می پیوندند ستیز با سوسیالیسم و مبارزه برای ایجاد آلمانی امپریالیستی است هر چند این ایدۀ مرکزی آهسته آهسته در نزد او شکل گرفت."
او تأکید می کند که از نظر نیچه کاملترین دفاع در مقابل آنچه وی "خطر سوسیالیسم" می داند تشکیل یک دولت ارتجاعی و عمیقاً خشن در خدمت اهداف بورژوازی امپریالیستی است.
باری، به دلیل همین تقارن، نیچه در قالب اسطوره و یا گزاره های اسطوره وار مسائلی را پیش بینی و حتا حل می کند که نسل بعد تنها از نزدیک با آنها آشنا می شود.
به اعتقاد لوکاچ بر زمینه همین تقارن است که نیچه تاریخ گذشته و به ویژه تفسیر خود را از فرهنگ یونان باستان می پرورد تا از آن دست مایه توجیه برده برداری معاصر را بسازد.
آنچه، در واقع، اساس این تفسیر به شمار می رود، این است که همانند یونان باستان برده داری نیاز حیاتی هر شکلی از تمدن است.
خود نیچه می نوشت : "اگر این درست است که یونانیان به دلیل برده داری از میان رفتند این نیز درست است که ما نیز در نبود برده داری از میان خواهیم رفت."
از این باصطلاح "فکر راهنما" نیچه هرگز دست نکشید. او نجات تمدن را مشروط به وضعیتی می دانست که در آن اقلیتی برتر تمام قدرت و امتیاز خود را بر کار طاقت فرسا و استثمار اکثریت محرومان بنا ساخته باشد.
او مدعی بود که "فرهنگ بالنده تنها در جامعه ای زاده می شود که به دو کاست متمایز تقسیم شده باشد : کاست کارگران و کاست فارغان از کار، یعنی کاست کسانی که برای لذت و فراغت حقیقی ساخته شده باشند."
با این همه، لوکاچ تصریح می کند که نفوذ خارق العادۀ نیچه نزد نسل های بعدی در عین حال مرهون استعداد خاص اوست تا آنجا که وی قدرتی خیره کننده در پیش بینی داشت و در قیاس با روشنفکران دورۀ خود حساسیت ویژه ای نسبت به مسائل زمانه اش از خود نشان می داد.
لوکاچ می گوید : به عنوان روانشناس فرهنگ، نیچه بدون شک با استعدادترین نمایندۀ خودآگاهی روشنفکران بورژوازی از انحطاط خود بود که می توانست به یاری همین استعداد غرایز شورشی آنان را ارضاء کند.
اما، آنچه، در هر حال، چنین برتری ای به نیچه می بخشد آمیزشی است از ضدیت افراطی با سوسیالیسم و همزمان انتقاد هایی به جا و موشکافانه از مقوله های فرهنگ و هنر.
لوکاچ همچنین می گوید : تاثیر فراتاریخی این استعداد بر سبکی از نگارش در نزد نیچه نیز مبتنی است که بجای بهره گیری از نثر منظم یا نثر سنتی فلسفه از گزاره های کوتاه سود می جوید که گاه در شکل پند ظاهر می شوند و گاه در قالب پیشگویی و احکامی که به این عنوان خصلت افسانه ای و رازآمیز گفتار او را تشدید می کند.
*Domenico Losurdo, Nietzche philosophe réactionnaire, pour une biographie politique, Paris, Delaga, 2009, 114p.
**Georges Lukacs, La Destruction de la raison, Paris, Delga, 2009, 214p.
نگاه ها واندیشه ها
15/01/201017:02 TU
25/12/200912:04 TU
28/11/200914:04 TU
19/11/200916:41 TU
12/11/200916:27 TU
26/10/200917:06 TU
16/10/200916:10 TU
07/10/200910:44 TU
29/09/200916:26 TU